خلاصة:
در این نوشتار ماهیت و کارکردهای نشانهشناسی توضیح داده شده و نقش افرادی چون دو سوسور، ایزوتسو، پرس در آن بیان شده است. دانش نشانهشناسی که ریشه در آثار فلاسفه یونان، مانند افلاطون دارد، به عنوان یک دانش مستقل در قرن بیستم پدید آمد و از این جهت مشابه بسیاری از دانشها، مانند هرمنوتیک، معرفتشناسی و ...، است. این دانش دگرگونیهای عمیقی در زمینههای گوناگون، مانند زبانشناسی، فلسفه و شاخههای گوناگون آن، مطالعات دینی و تفسیر متون مقدس و غیره، به وجود آورده و به زمینهای اجتنابناپذیر در این نوع مطالعات تبدیل شده است.دانش نشانه شناسی در تفسیر قرآن نیز کاربردهایی دارد که در این مقاله نمونهها و مثالهای آن بیان میشود. و تأثیرنشانه شناسی در نظام معنایی، روش شناسی و سازوکار تکثیر معنایی قرآن بررسی میگردد.
ملخص الجهاز:
"نشانه شناسی بحثهایش روش شناختی است، یعنی از این بحث میکند که با چه روشی میتوان مجموعهای از نشانهها را فهمید آیا روشی وجود دارد یا خیر، و اگر هست، چه روشی؟ بنابر این با بحث نشانهها و دلالت، به روش نشانهها و دلالت و به بحث کلی تری میرسد، ولی هرمنوتیک از فهم بحث میکند، اینکه فهم چیست؟ آیا فهم ما از پیش فهمها و پیش فرضها متأثر است.
آیا در میان این مجموعه از معانی، نظم و ترتیب خاصی هست یا نه؟ نشانه شناسی کمک میکند که وقتی یک متن را تفسیر میکنید، یک نظام معنایی را بیابید که این اهمیت فوق العادهای دارد و مفسران در طول تاریخ قرآن را به شکلهای گوناگونی تفسیر کردهاند و کارهای ارزندهای را انجام دادهاند، اما از این نگاه کمتر وارد شدهاند که کل قرآن را به صورت یک نظام و منظومه معنایی ببینند و ارتباط آن را بفهمند.
مباحثی که مفسران قرآن در زمینة وجود بهشت، جهنم، جن، شیطان و… مطرح کردهاند، از سنخ این نوع فعالیتها است، براینمونه مفسران بحث کردهاند که آیا حضرتآدم آنگونهکه قرآن توصیف میکند در بهشت ـ عالمی قبل از هبوط به زمین ـ زندگی میکرد؟ آیا زبان قرآن در این مورد عینی است و میکوشد حقیقتی از جهان خارج را توصیف کند یا نه؟ گاه خواننده یا مفسر افشای معنایی (semantic disclosure) انجام میدهد و این هم فعالیت نشانهشناختی دیگری است."