"حرف آخر درون سینهام خورشید میتابد شعر از(ع-م) که آنجا یکه و تنها نشسته فارغ از لبخندها اما به همراه زمان با شور و ساز زندگی تاریخ میخواند کدامین فصل،نقش خنده را تصویر میسازد؟ نمییابد.
نمود مرگ و ویرانی است نگاهش خسته از راهی دراز آخر سواد روشن تاریخ را جوید که تنها فصل بعثتهاستـ روز و روشن تاریخ و در آنجا دیار خوب عبرتهاست."