ملخص الجهاز:
"در بازجویی،مأمور ساواک به من گفت:پانزده خرداد را،تو در آران به وجود آوردی!منبرهای تو بود که مردم را تحریک کرد،که خانهء بهاییان را خراب کردند!و در جای دیگر هنگام بازجویی به من گفتند:آخر،مگر غیر از خمینی،مرجع دیگری نیست؟شما فقط همین یک نفر را عالم حساب کردید؟ مگر نمیدانید که گوشت و استخوان با گلوله وفق نمیدهد؟!گفتم:ما خودمان میدانیم که دست خالی با گلوله جور درنمیآید،اما چطور شده که مردم حاضرند تا این حد،جانفشانی بکنند؟برای اینکه دین،در معرض خطر قرار گرفته است.
آن روز همهء علمای شعر آمدند و عدهء زیادی از مردم در مدرسه اجتماع کردند که لشکر آمد و همه جا را محاصره کرد،بالای پشتبامها،توی خیابانها،طوری آنجا را محاصره کرد که نه کسی بتواند وارد بشود و نه کسی خارج شود و بعد یکی از مأمورین شهربانی آمد داخل مدرسه و گفت چرا اجتماع کردهاید؟!آقای کمالوند هم صحبت کرد و خطاب به مأمورین گفت: «چه خبرتونه،خودتون تشنج ایجاد کردید،مردم اینجا اجتماع کردند که بپرسند مرجع تقلیدشون را چرا گرفتند؟چرا دستگیر کردند؟!» به این ترتیب آن روز شهر تعطیل میشود ولی چون شهر را تقریبا حکومت نظامی میکنند؛نمیگذارند اجتماعی تشکیل بشود و حادثهء دیگری رخ نمیدهد.
حجت الاسلام سید محمد آل طاها،که در روز دوم فروردین چهل و دو در جریان حادثهء فیضیه مورد تعقیب قرار گرفته و به عراق پناه آورده بود،بازتاب پانزده خرداد را در کربلا و نجف اینطور روایت میکند: یکی-دو شب بعد از واقعهء پانزده خرداد،من بعد از نماز حاج آقا سید محمد شیرازی،توی صحن امام حسین(ع)ایستاده بودم،که یک کسی آمد و گفت:حاج آقا میگویند بیا!وقتی به حضور ایشان رفتم،گفت:فلانی!الان، چند نفر از قول رادیوهای عربی برای من نقل کردند که نخستوزیر ایران گفته:ما این مراجعی را که دستگیر کردهایم؛به«محاکم عرفیهء عسکریه» تحویل میدهیم و مجازات اینها،ممکن است در حد اعدام هم باشد!"