خلاصة:
علم جغرافیا و جغرافیاپژوهی در تمدن اسلامی و در منظر دانشوران اسلامی از اهمیتی شایان و در خور توجه برخوردار بوده است.در این نوشتار تلاش و سعی بر آن بود تا جایگاه این علم در تمدن اسلامی مورد بررسی و تأمل قرار گیرد.
در آغاز به علل و عوامل رویکرد و گرایش مسلمانان به علم جغرافیا پرداخته در باب هر عامل و تأثیر آن،سخن به میان آوردهایم.در دومین مبحث به خدمات و دستاورهای علمی اندیشمندان دنیای اسلام در شاخههای متنوع علم جغرافیا و عرضهی آثار نفیس در ادوار مختلف تاریخ و تمدن اسلامی پرداخته شده است.در مبحث پایانی به اختصار با ارایه شواهد و مثالهایی به تأثیر دانش جغرافیایی مسلمانان بر اندیشه و افکار جغرافیایی اروپاییان اشاره رفته است.
ملخص الجهاز:
"با ختم فتوحات نخستین فاتحان،مسلمانان با دانش و فرهنگ مناطق مفتوحه ارتباط ملموس برقرار کردند و سراپای آنان را حس کنجکاوی و تلاش علمی فراگرفت به نحوی که در مدتی کوتاه دستیابی به علوم و شاخهای متنوع آن را در گسترهی قلمرو جغرافیایی خود و مراکز فرهنگی گوناگون با شور و شوق فراوان پذیرا گردیدند؛لیکن-ضمن پذیرش عوامل دیگر-عامل عمده و مهمی که مایه و موجب رویکرد به علوم مختلف و پیشرفت مسلمانان را در عرصهی علم و تکاپوهای علمی فراهم ساخت،همانا اسلام و جوهرهی اندیشهی اسلامی برگرفته از قرآن و سنت بود.
گرچه محمد بن موسی خوارزمی از جغرافیای بطلمیوسی تأثیر پذیرفت اما آن برداشتها و استنباطها را با اطلاعات و دانش مسلمانان درباری جغرافیا درهم آمیخت(فرانتس تشنر،1375:9)به عبارتی واضحتر جغرافیدانان مسلمان به نقل صرف آثار یونانی در زمینهی جغرافیایی بسنده نکردند؛بلکه در دریاها،خشکیها،شرق و غرب،شمال و جنوب نواحی جهان اسلام به سیر و تحقیق پرداختند؛و با نگارش مشاهدات،تحقیقات و یافتههای خود بسیاری از اغلاط جغرافیای بطلمیوس را تصحیح کردند(حلبی،1365:261).
در این نقشه جادههای معروف با خط قرمز،ریگزارهای زرین به رنگ زرد، دریاهای شور به رنگ سبز،رودخانهها به رنگ کبود و کوههای مشهور به رنگ خاکی مشخص شده بود(آدام متر،1364:314) جغرافیدان دیگری به نام بتانی در نیمهی دوم قرن سوم هجری قمری در ترسیم نقشهای حدود دریای مدیترانه و وادی نیل را معین کرد و در آن نقشه دریای قزوین را به اقیانوس منجمد شمالی وصل نمود(عبد الرزاق جوهر،1374:53)."