ملخص الجهاز:
ازآنجاکه معلوم شده(و البته بوده است!)که دستیابی به این هدف کار آسانی نیست و باید در راه آن،امکاناتی وسیع و ثروتهایی کلان از کشور را صرف کرد و این به معنای وارد آمدن فشارهای زیادی به مردم و صرف کوششهای فراوانی است،لذا برای مسؤلین و مردم این سوال مطرح میشود که: آیا،اصلا،این هدف«سازگار»و یا امکانپذیر است؟آیا میتوانیم هم جامعه خود را کاملا اسلامی اداره کنیم و هم به مدرنیسم برسیم؟نکته مهم و تردیدبرانگیز در این میان آنست که همهء نمونههای موجود از کشورهای«مدرن»،دارای نظام دموکراسی-لیبرال هستند و اقلا جدائی دین از سیاست و حکومت را صریحا اعلام و تبلیغ میکنند،درحالیکه ما بر تشکیل جامعهای براساس دیانت اسلامی اصرار میورزیم.
«ماکس وبر» در دستهبندی افعال عقلانی در همان ابتدا متوجه این مسئله شده بود و یک مجموعهای از افعال ارادی تعریف کرد که در آن«عامل»مقدم بر«عملی بودن»،دارای ترجیحاتی است و اینها را افعال هدف محور (Zweck Rationalita?t) خوانده است؛درمقابل افعالی که عامل در آن صرفا براساس عملی بودن هدف را برمیگزیند: (Wert Rationalita?t) از اینجا مسئله اصالت دادن به وظیفه آغاز میشود:قبل از توفیق باید به انجام وظیفه اندیشید!و تحقق وضعیت مراد باید با وظیفه کنار بیاید و به نفع آن اگر لازم بود،استعفا دهد.
حال به تیپ ایدهآل فرامدرن توجه کنیم:مشروعیت حکومت از مسئله اصالت وظیفه،حاصل میشود و حاکم مبتنی بر وظیفه هم باید جامعه را هدایت کند و هم آن را نگهبانی!حوزه اختیارات حاکم میتواند تا زوایای بسیار باریک از زندگی فرد، عند الزوم برود!البته نباید به یاد وضعیتهای دوره ماقبل مدرن بیافتیم و وحشت کنیم!بلکه این مسئولیت ارشاد در زمینه رشد سایر اجزاء جامعه مدنی معنا دارد،مثلا در جامعه اسلامی امر به معروف یا نهی از منکر وجود دارد و پایینترین فرد میتواند بالاترین عنصر سیاسی را امر به معروف یا نهی از منکر کند.