خلاصة:
اگر امثال عرفی شیرازی(م 1999)،نظیری نیشابوری(م 1021)و طالب آملی(م 1035)را شاعران دورهی نضج و شکلگیری سبک هندی(اصفهانی)بدانیم و از سویی دیگر شاعری چون بیدل و دهلوی(م 1133)را خاتم این سبک بشناسیم، مسلما صائب تبریزی(م 1081)حد معادل و اوسط این شیوه به شمار میرود.اشعار او از حیث مضامین،زبان،عناصر خیال، موسیقی و محتوا به گونهای است که باید او را صاحب سبک دانست،در شعر صائب از وقوعگوییهای امثال محتشم کاشانی (م 1996)و از خیالبافیهای افراطی بیدل خبری نیست؛شعر او مخصوص خود اوست و حقیقتا باید شیوهی او را شیوهی صائب یا «سبک صائب»نامگذاری کرد. اکنون در این مقاله برآنیم که مضمون آفرینیهای صائب را با توجه به نگرشهای نو و بدیع وی-نگرشی متفاوت با مضمونیابیهای شاعران دورههای قبل-مورد بررسی قرار دهیم.
ملخص الجهاز:
"اگر به مجموع ابیات ذیل با دقت نگاه کنیم صائب را در مقام منتقدی موشکاف در مقابل ساختار داستان خضر میبینیم: چون به عمر جاودان صائب تسلی شد خضر داشت سیری عالم امکان ولی ماندن نداشت (2431/01) ما از این هستی ده روزه به تنگ آمدهایم وای بر خضر که زندانی عمر ابد است (4441/6) جز دمی آب که صد چشم بود در پی آن خضر از چشمهی حیوان چه تواند دریافت (3261/9) از این خلجت که تنها خورد آب زندگانی را ندانم خضر پیش مردمان چون سبز میگردد (3582/9) ما به این ده روزه عمر از زندگی سیر آمدیم خضر چون تن داد-حیرانم-به عمر جاودان (5895/6) نیست جر داغ عزیزان حاصل پایندگی خضر حیرانم چه لذت میبرد از زندگی (9176/1) من شدم دلگیر،صائب زین حیات پنج روز خضر چون آورد تا امروز تاب زندگی (0276/41) سبزه زیر سنگ نتوانتس قامت راست کرد چیست حال خضر یا رب زیر بار زندگی (2276/32) 9-گاه در ابیاتی،صائب خضر را مورد خطاب قرار میدهد و از سر انتقاد-که گاهی تند و شماتتآمیز هم هست-خضر را گستاخانه میخواند یا از او چیزی را میپرسد،این ملامتگری در کل غزلهای صائب چندان زیاد نیست اما بههرحال ساختار جملاتی که خضر در آنها مورد خطاب واقع میشود-و شبه جملهیی با نام او ساخته میشود-از حیث مخالفخوانی جالب نظر است."