خلاصة:
در مقاله حاضر به این نکته توجه شده است که ناصر خسرو با توجه به باورهای عمیق مذهبی و دگرگونی فکری و فرهنگی که در شخصیتش به وجود آمد،با خواص روزگار خود از قبیل فقیه،شاعر،هنرمند و حاکمان درباری کاری ندارد و برای عرضه آموزههای مذهبی و فلسفی خود به سراغ عوام میرود. او به مدد سالهای سفر،با عوام در ارتباط است و با استفاده از تمثیلهای عامیانه و به کار بردن نام انواع حیوانات و گیاهان به شکلها و شگردهای گوناگون این ارتباط را در شعر خود نشان داده است. لحن سرشار از نصحیت و خیرخواهی برای مخاطب نیز،بازگوکننده نوع مخاطبشناسی شاعر در عرصه پیامهای ادبی و فکری خویش است.
ملخص الجهاز:
درست است که هر شاعر و صاحب سخنی از مجموعهای از تعابیر حکمی و اخلاقی به شکل تمثیل بهره میگیرد و این شگرد از نخستین روزهای شعر فارسی دری تا امروزه در ادبیات ما حفظ شده است،اما در مورد ناصر خسرو با نوعی اصرار و تأکید از سوی او روبرو هستیم که هم ضرب المثلهای ورد زبان مردم را که آنها به کار بردن و شنیدنش را دوست دارند در شعر خود به عنوان مرکب اندیشه به کار میبرد و هم به علت سیر و سیاحت سرزمینهای گوناگون و نشست و برخاست با مردم جوامع مختلف، بسیاری از ضرب المثلها و عبارات عامیانه را خود ساخته و در شعر خویش جای داده است.
اما در شعر ناصر خسرو چنین نیست طبعا اگر او یک شاعر درباری باقی میماند که مسیر زندگی روزانهاش از خانه تا دربار امتدادی بیشتر نداشت،هیچگاه انواع و اقسام حیوانات را به این شکل و تعداد-مگر نوع خانگی و اهلی آنها را-به چشم نمیدید تا در ذهن از آنها مضمون بپردازد،مسیر سیاحت او در سرزمینهای گوناگون و اقامتش در دشتها و کوهها و سرانجام در ده یمگان موجب شده،تصویرها و مضمونهای مبتنی بر رفتار و صفات بیش از هفتاد جانور اهلی و وحشی و بری و بحری در شعر او،به دور از هرگونه تکلف و تصنع راه پیدا کند و اگر کسانی چون نصر الله منشی به جنبههای داستانی و شیخ فرید الدین عطار به جنبههای تمثیلی و عرفانی جانوران نگاه کردهاند میتوان گفت ناصر خسرو از زاویه فکر و فلسفه و اخلاق به کار برد جانوران در شعر خود نگریسته است.