خلاصة:
«کوه»که یکی از پدیدههای عالم طبیعت به شمار میآید در گفتار حاضر از دو زاویه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد:یکی،اینکه جولانگاه پر گشودن تخیل و شعور است؛اما نه در ظاهر امر که خاموش مینماید و گنگ و ایستا؛بلکه در سیری شعوری به اعماق آنکه زنده است و متحرک و پویا،همنشین و همدم و همسخن،مخاطب و متکلم،که هنرمند در شخصیت وی ذوب میشود و او در شخصیت هنرمند. دیگری،تحلیل و بررسی و مقایسه و نقد رهآورد این سیر شعوری و تخیلی است در وصفی وجدانی،از دو شاعر بلندمرتبه نسبت به کوه.
ملخص الجهاز:
"دکتر محمد فاضلی استاد زبان و ادبیات عرب دانشگاه آزاد اسلامی مشهد کوه:دیو در بند،یا متفکر خردمند چکیده «کوه»که یکی از پدیدههای عالم طبیعت به شمار میآید در گفتار حاضر از دو زاویه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد:یکی،اینکه جولانگاه پر گشودن تخیل و شعور است؛اما نه در ظاهر امر که خاموش مینماید و گنگ و ایستا؛بلکه در سیری شعوری به اعماق آنکه زنده است و متحرک و پویا،همنشین و همدم و همسخن،مخاطب و متکلم،که هنرمند در شخصیت وی ذوب میشود و او در شخصیت هنرمند.
مسافر دردمند ما که«کوه»را خستهتر از خود میبیند و گرفتارتر از خویش،و قصه وی را که بر زبان حال و تجربه رفته است مایهء تسلی و عبرت به حساب میآورد که دردهایش را تسکین میدهد و سنگینی بار غم فراقها را تخفیف؛کوه میهمان در آغوش را در این سفر شبانه بهترین همدم مییابد و انعکاس فرصت پیش آمده با او را در آیینهء تخیل چنین زمزمه میکند: فاسمعنی من وعظه کل عبرة، یترجمها عنه لسان التجارب فسلی بما أبکی،و سری بما شجی، و کان علی عهد السری خیر صاحب (همان) شاعر آنگاه که در پایان سفر خود را سبکبار میبیند و همدمی«کوه»را مایهء آرامش خاطر،آمادهء حرکت میشود و بیت زیر را وداع با«شبزندهدار بیدار»قرار میدهد و پایانبخش سخنش و محمل فلسفهء کلامش: و قلت و قد نکبت عنه لطیة سلام فإنا من مقیم و ذاهب (همان) -من،آنگاه که به قصد حرکت از وی جدا شدم گفتم:خداحافظ،ما هم از شمار فرودآمدگان و کوچندگانیم."