ملخص الجهاز:
"اما باید دید این«پیوند راوی با دنیای رازآمیز روح»در چندجای بوفکور مطرح شده است و آیا تنها صحبت از پیوند میباشد و یا این که راوی از گسست با دنیا نیز سخن میگوید.
هر دو نمونهای که از دو جای مختلف بوفکور(ص 36،53)آورده شده و از نظر نویسندهء مقاله نشاندهندهء سفر تأویلی راوی و«یگانه شدن»او با«تمامیت هستی» میباشد،در رابطه با یک واقعه است:مرگ زن اثیری!در حقیقت این تأثیر مرگ زن اثیری و یا اگر تعبیر فرویدی آن را ارائه دهیم،تأثیر مرگ سمبولیک(و نه جسمانی) عشق به مادر است که چنین تجربهای به دنبال دارد.
این رابطهء بین راوی و جریان طبیعت و آن دستیابی به رموز نقاشیهای قدیمی و اسرار کتابهای مشکل فلسفه پس از مرگ زن اثیری و یا به تعبیر فروید پس از«مرگ سمبولیک مادر»رویمیدهد و در واقع بیانگر آن مرحلهء حساس و مهمیست که در روانکاوی از آن تحت عنوان دستکشیدن از مادر به مثابه موضوع عشق objet) (d''amour یاد میکنند.
27 (5)-جالب است که خود نویسندهء مقاله،به دنبال بحثی دیگر در هفت،هشت صفحه بعد برای علتیابی چنین تحولی در راوی مینویسد:و به برکت این دیدار[با زن اثیری]و تنها برای یک لحظه نگریستن در این چشمان بین راوی و«همه عناصر طبیعت به وسیلهء رشتههای نامرئی جریان اضطرابی برقرار میشود»و راوی«قادرمیشود به آسانی به رموز نقاشیهای قدیمی،به اسرار کتابهای مشکل فلسفه پی ببرد»و از آنجاییکه زن اثیری را به نوعی همان «آنیمای»راوی میدانند به این نتیجه میرسند که«راوی بوفکور نور را میبیند،به همهء«رموز و اسرار»هستی پیمیبرد،اما از آمیزش با اینها تلخکام میماند»(ص 316)،و بدینترتیب جای علت و معلول را عوض میکنند."