خلاصة:
فردوسی توسی با همهی عظمتی که دارد،متأسفانه در تذکرهها و تواریخ ادب چهره روشنی از او،آنگونه که باید ارائه نگردیده و همواره هالهای از افسانه و اوهام شخصیت واقعی شاعر را دربرگرفته است.در این نوشتار،پس از مروری مختصر بر آثار موجود دربارهی فردوسی،با نگاهی به دور از باورهای احساسی و عوامپسندأنه و تنها با تکیه بر متن شاهنامه و دیگر منابع معتبر،سعی شده است،ضمن نمایاندن شخصیت واقعی او از غربتی جانگاه که همواره،سایهی شوم آن بر سر حکیم خردمند توس سنگینی میکرده است،به نحوی ساده و ملموس سخن به میان آید.
ملخص الجهاز:
"چهار مقاله نظامی عروضی،تاریخ سیستان،تاریخ گزیدهء حمد الله مستوفی،مقدمهء شاهنامه بایسنقری،مجالس المؤمنین قاضی نور الله شوشتری و دیگر مآخذی که از او یاد کردهاند؛یا اصلا به زندگی و سرگذشت فردوسی نپرداختهاند و فقط به ذکر نام و آوردن ابیاتی چند از او بسنده کردهاند و یا به خلق داستانهای عجیب و غریب دربارهء او و ارتباطش با دیگران پرداختهاند؛بطوری که این فکر در خواننده ایجاد میشود که شاید در روزگار خود شاعر هم،زندگی او در هالهای از ابهام پنهان بوده است.
13 خوشبختانه دلایل گرایش فردوسی به تشیع بیش از هر جای دیگر در خود شاهنامه به چشم میخورد،و اغلب آنانی که از مذهب فردوسی سخن به میان آوردهاند،از اشعار خود او شاهد مثال ذکرکردهاند،و از آن جمله است ابیات زیر: حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج از او تندباد یکی پهن کشتی به سان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید کرأنه نه پیدا و بن ناپدید به دل گفت:اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دویار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر23 در هجونامه هم،چه از آن فردوسی باشد و چه دیگران به نام او ساخته باشند،این خصوصیت انکار ناپذیر شاعر به وضوح رخ مینماید."