خلاصة:
مقاله به مناسبت سال«پیامبر اعظم(ص)»نگارش شده است و در آن با توجه به قرآن و سیره به تجلی حیات حضرت ختمی مرتبت(ص)در ادب فارسی پرداخته شده است.از آنجا که ادب فارسی پهنهای بس گسترده است به مآخذی چند بسنده شد،زیرا که مقاله را مجال صفحات محدود است البته در زندگانی رسول مکرم(ص)،کتابها و مقالات،چندان نگارش شده که در حد کتابخانهای است. اما آنچه منظور نظر بوده است،یاد کرد آن رحمت عالمیان بوده است و فیض تذکری،نویسنده را و جوانان و دانشجویان را.
ملخص الجهاز:
"احمد مرسل آن چراغ جهان رحمت عالم آشکار و نهان آمد اندر جهان جان هرکس جانجانها محمد آمد و بس آن سپهرش چه بارگاه ازل آفتابش که احمد مرسل (حدیقه،ص 981) نیم شبی کان ملک نیمروز کرد روان مشعل گیتیفروز نه فلک از دیده عماریش کرد زهره و مه مشعله داریش کرد (مخزن الاسرار،ص 41) چراغی که تا او نیفروخت نور زچشم جهان روشنی بود دور (اسکندرنامه،ص 509) چراغ معرفت شمع نبوت سراج امت و منهاج ملت (نگار پرنیان پوش،ص 96) آفتاب شرع و دریای یقین نور عالم رحمة العالمین خواجهی کونین و سلطان همه آفتاب جان و ایمان همه (منطق الطیر،ص 51) همه بر ره نشسته چشم بر راه زبهر رویت ای خورشید درگاه (اسرارنامه،ص 81) محمد آفتاب آفرینش مه افلاک یعنی چشم بینش (الهینامه،ص 51) تا شب نیست صبح هستی زاد آفتابی چون او ندارد یاد (حدیقه،ص) اهل دل که عاشقاند و رعونت ندارند،از او سیراب میشوند و سرخروی که روی و آوازه پیمبر معجزه است،برای صاحب دل در دل هر امتی کز حق مزهست روی و آوازه پیغمبر معجزه است چون پیمبر از برون بانگی زند جان امت در درون سجده کند موجب ایمان نباشد معجزات بوی جنسیت کند جذب صفات معجزات از بهر قهر دشمن است بوی جنسیت پی دل بردن است ذرهذره کاندرین ارض و سمات جنس خود را همچو کاه و کهرباست نوریان مر نوریان را طالبند ناریان مر ناریان را جاذبند (نقل از حاشیه فیه ما فیه،ص 101) به کوی عشق هم عشق است رهبر زآنکه مردان را به امر پادشاه شاید به صدر پادشاه رفتن به ترک نفس گوی ار خاصهی عشقی که زشت آید رفیق بولهب بودن طریق مصطفی رفتن (خاقانی،ص 744) جان پاکان،خاک جان پاک او جان رها کن آفرینش خاک او (منطق الطیر،ص 51) نه تو اعطیناک کوثر خواندهای؟ پس چر خشکی و تشنه ماندهای یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل بر تو خون گشته و ناخوش ای علیل هرکه را دیدی زکوثر سرخ رو او محمد خوست با او گیر خو هرکه را دیدی زکوثر خشک لب دشمنش میدار همچون مرگ و تب (مثنوی،4321/5) یابد زجامه خانهی او خلقت قبول هر تن که از لباس رعوت مجرد است (جامی،ج 1،ص 64) دو عالم بر او سجده کرده است."