ملخص الجهاز:
"اکنون که مدتهاست جایگاه آخماتووا در میان شاعران قدر اول روسیه تثبیت شده است،به یادآوردن این امر دشوار است که از نیمهء دههء پنجاه تا پایان آن،او تقریبا در غرب از یاد رفته بود،و در اتحاد شوروی چهرهای گمنام انگاشته میشد،و نه کسی که خیلی«مطرح»باشد.
پس از 1922 که آخرین کتاب از سلسلهء نخستین شعرها به چاپ رسید از شعرهای بسیاری که در این فاصلهء زمانی سروده بود تنها اندکی بر جای مانده بود که آنها هم از سر اتفاق از نابودی در امان مانده بودند،مثل شعرهایی که خود شاعر یا دوستان نزدیکش به خاطر سپرده بودند.
حتی امروز که یک چهارم قرن از آن زمان گذشته است هنوز با خواندن کامل یا قطعی آن بسی فاصله داریم،هر چند از لحاظ سبک و تکنیک بندرت قطعهای در این شعر وجود دارد که قبلا در آثار او خود را باز ننموده باشد.
پیش از مصرعهای آغازین، چیزهایی هست که به نظر باید دستورالعملهایی برای صحنه باشد-صحنهای که قصری قدیمی در فونتانکاست که اکنون به مکانهایی برای زندگی اشخاص تقسیم شده است و آخماتووا نیز در این سالها در آنجا اتاقی برای سکونت دارد.
»میان«حکایت پطرزبورگ»افسر شیدای عشق و نمایشی به سبک نیمه شب هوفمانی چه ارتباطی هست؟اگر شاعر-افسر قهرمان«سوم»است، «قهرمان اصلی»را چگونه باید بازشناخت،یا شاعر حقیقی را در اینجا چه باید نامید؟از شاعر دروغین چه باید فهمید که«در برابرش خبیثترین گناهکار مظهر آمورزش است»؟ و این همنشینیهای مکرر چه پیامی با خود دارد؟ تا آنجا که این شعر وسیلهای برای طرح دیدگاهی اخلاقی-فلسفی است تقابل شاعر وقاعی و شاعر دروغین در آن اهمیت بسیار زیادی مییابد."