ملخص الجهاز:
"البته در خصوص افریقای جنوبی،آشکار است که استثمار سیاهپوستان و وادار کردن آنان به کار در معادن و مزارع سفیدپوستان و زندگی در اردوگاهها،همواره مستلزم ضرورت برچسب زدن به این افراد و محدود کردن آزادی ایشان بوده،و پذیرفتن سیاهان به عنوان انسانهایی همشأن و مساوی،و در نتیجه برداشتن برچسب از آنان نیز،نیازمند نوعی برابری در توزیع منابع بوده است.
تبیین دیگر نیز این است که تمامی تبعیضهای نظام سیاسی بر ضد سیاهان اعمال میشود؛و به همین سبب،سیاهپوستان به سبب ارتکاب خفیفترین بزه مورد تعقیب و مجازات واقع میشوند؛درحالیکه مثلا یک سفیدپوست حتی پس از قتل عمد یک سیاهپوست نیز،با استناد به اصل دفاع مشروع،از اتهام مبرا میشود،و مورد تعقیب قرار نمیگیرد.
البته نظریهء برچسب،با وجود نقاط قوت خویش،برخی نارساییها را نیز دارد که در ذیل بیان میشود: یکم:این نظریهگو این که تبیین قابل ملاحظهای را از فرآیند تبدیل انحرافات اولیه به انحرافات ثانویه ارائه میکند،اما دربارهء این که چرا افراد خاصی از مردم- دستکم برای نخستین بار-مرتکب انحراف یا رفتارهای مجرمانه میشوند، ساکت است.
پنجم:به نظر میرسد که نظریهء مورد بحث-با مورد بحث قرار دادن انحراف، تنها به عنوان کنشهایی که ناقض قواعد و مقررات رسمی است-در واقع کنشهایی را نادیده میگیرد،که نمیتوان آن را نقض هیچیک از این قواعد حقوقی محسوب داشت؛اما در عین حال،از لحاظ اخلاقی شنیع و مجرمانه است؛برای نمونه،آپارتاید یا نژادپرستی نهادینه شده،پدیدهای است که تقریبا تمامی جوامع مدرن،بجز افریقای جنوبی آن را نفرتانگیز و مجرمانه تلقی میکنند،اما از دیدگاه نظریهء برچسب تنها کنشهایی را میتوان مجرمانه تلقی کرد که قوانین آپارتاید را نقض کند."