خلاصة:
برداشت واقعبینانه از نظام محیطی داشت و برداشت واقعبینانه به معنای در نظر گرفتن اقتضائات محلی،محلیگرایش،تنبسط مشارکت محلی و توجه به غایات توسعه محلی است. سیاستهای برنامهریزی شده متصلب و غیر منعطف از بالا نمیتواند زمینههای ثبات سیاسی و توسعه ایران،سیاسی را فراهم سازند. ظهور دولت مدرن در ایران را در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی،اقتصادی و حقوقی میتوان مورد ارزیابی قرار داد. تمرکزگرایی سیاسی-اداری،درهم شکستن خرده فرهنگهای محلی،حضور گستردهی دولت در عرصهی اقتصادی و فقدان ارتباط ارگانیک سازوکارهای قانونی با واقعیات جامعه ایرانی از جمله نتایج ظهور دولت مدرن در ایران به شمار میرود. در این مقاله عمدتا به آثار ظهور دولت مدرن بر نظام پیرامونی جامعه ایران یعنی ایلات و عشایر در عرصههای سیاسی، فرهنگی،اقتصادی و حقوقی پرداخته میشود. فرضیه مد نظر این است که تعارضات ساختار میان ساختار دولت مدرن و ساختار جامعه ایلی ایران موجب تطویل بحرانها در دوران پهلوی اول شده است در این دوران بخش عمدهی سیاستهای فرهنگی،اقتصادی،سیاسی و حقوقی دولت مرکزی منجر به شکلگیری تعارضات با جامعه ایلی ایران گردید.برآیند این تعارض شکلگیری شورشهای گسترده ایلی و بروز چالشهای جدی اعمال حاکمیت دولت مرکزی در این مناطق بود.مفروض مقاله این است که فقدان تطابق ارگانیک میان سیاستهای دولتها با نظام محیطی محاط بر آن زمینه برد بحرانها را فراهم میسازد،برای کاهش چنین بحرانهایی باید
ملخص الجهاز:
"»01 بدین ترتیب در نظام سیاسی دوره پهلوی اول از یک سو گروهها و نیروهای اجتماعی مستقل از دولت وجود نداشت که بتوانند بر افراطکاریها و زیادهرویهای دولت لجام بزنند،از سوی دیگر پیدایش شورشهای ایلی،همین طور جنگ جهانی اول به عنوان دو ضرورت امنیت طلب داخلی و خارجی تأثیر قاطعی بر شکلگیری و اقدامات سیاسی-نظامی دولت رضا شاه گذاشتند و بالاخره هنگامی که این ساخت مرکز سیاسی شکل گرفت،بر شؤونات و پیکرهی نظام اجتماعی مسلطشده طبیعی است با توجه به ملاحظات نظری که در فرایند ادغام پیرامون در مرکز سیاسی داشتیم،این ساختار یکساننگر و بدون ملاحظه به تنوع و تکثر فرهنگی و قومی نمیتوانست زمینههای ادغام را فراهم سازد و شورشهای ایلی را باز تولید میکرد.
43دلایل این شکست بسیار واضح است،از آنجا که نگاه و نگرش ساخت مرکز سیاسی نسبت به پیرامون ایلی و عشایری در ایران دوره رضا شاه عمدتا مبتنی بر جلوگیری از ایجاد قدرتهای رقیب در پیرامون و سرکوب کردن آنها و انقیاد و اطاعت محض آنها از ساخت مرکز سیاسی بود،53عشایر تا آنجایی که توانستند به رویارویی نظامی با دولت مرکزی پرداختند و در زمان ناتوانی نیز دایما به دیده خصومت و دشمنی به دولت نگاه میکردند،دولت که نه تنها آنها را در برنامههای عمرانی،اقتصادی، صنعتی و توسعه ملی شرکت نداد،63بلکه عزم خود را بر نابودی آنها جزم کرده بود."