ملخص الجهاز:
"او از این پدیده نیز مانند حوادث و پدیدهها و نمادهای دیگر استفاده میکند تا روح و روحیه ایرانیان را بازنماید و فرهنگ ایرانی و زبان پارسی را زنده نگاه دارد.
اگر از چند شاهکار ادبی مانند"شاهنامه"که در آن ژرفتر و فراختر به خاستگاه نوروز و چگونگی آن پرداخته شده است،چشم در پوشیم،در دیگر دیوانهای سخن پارسی آنچنان که گفته آمد،نوروز یادآور بهار است.
بهنظر شما فردوسی چه نگاهی به این پدیده داشته است و تاویلها و تفسیرهایی که از جهانبینی فردوسی دراین زمینه ارائه میشوند،آیا توانایی ارائه دیدی منسجم را در خصوص فلسفه تاریخ ایرانیان و نگاه ایرانی نسبت به طبیعت،جهان،تاریخ و حتی جامعه انسانی دارند؟ -به هیچگمان"شاهنامه"از این دیده کارایی و شایستگی افزونتر از دیگر دیوانهای سخن پارسی میتواند داشته باشد.
چرا میباید روزی که جمشید درآن روز راه به سوی آسمان برده است خاستگاه جشن نوروز باشد؟بنابراین،در اینجا ما به بنمایهای اسطورهای و باورشناختی میرسیم که در بسیاری از سامانههای باستانی و اسطورهای جهان به شیوههای گوناگون بازتافته است.
ازاین روی نه تنها در ادب پارسی آشکار و برهنه به اینگونه دانشها و زمینهها پرداخته نشده است،درهیچ ادب دیگری نیز چنین نیست و بر دانشوران،سخنشناسان و فرهنگ آشنایان است که این داستانها و این یادکردها را که پراکنده در دیوان سخن فارسی آمدهاند از این دیدگاهها بکاوند تا بتوانند برپایه این زمینهها نکتههایی را که در آن نهفته هستند به در بکشند.
اما یکی از ویژگیهای نوروز و بهار در بیتهای حافظ پایه آفرینش هنری شده است یعنی آن ویژگی که در سرودههای سخنوران دیگر نیز فراوان آمده است و آن پیوند بهار با باده است."