خلاصة:
نوشتاری که پیشرو دارید، به بررسی لغت تاریخ و برخورد دورانی با آن پرداخته است و بیان میکند که نمیدانیم این کلمه غیرقرآنی از چه زبانی به منابع اسلامی وارد شده که تاکنون «تعریف» جامعی درباره آن ارائه نشده است.مقاله ضمن عرضه نگاه مورخان صدر اسلام به مبحث « تاریخ»، یادآوری میکند که تا میانه قرن نوزدهم، تاریخ را عامل تحرک جوامع نخواندهاند و فقط در دو قرن اخیر است که مقولههایی مانند: «فلسفهتاریخ»، «علم تاریخ»، «تاریخ طبقاتی» و... بهعنوان ابزاری برای توجیه مکتبهای سیاسی و به ویژه سوسیالیسم عرضه شده است. نویسنده با طرح نمونههایی از برخورد جدید مورخان بزرگ غرب با موضوع تاریخ و پیدایی دوران «تاریخیگری»، سرانجام به اشارات تاریخی قرآن توجه میدهد و نتیجه میگیرد که بطلان تزهای
جدید تاریخی در دوران ما و ناکامی تجربههای غیر الاهی بشر در سراسر زمین و در تمام دورانها به اثبات رسیده، بهگونهایکه تنها مسیر بازمانده به سوی همزیستی و سلامت جوامع انسانی، بازگشت به آموزههای دینی است
ملخص الجهاز:
"و آن کسان که سخن راست خواهند تا باور دارند ایشان را از دانایان شمرند و سخت اندک است عدد ایشان و ایشان نیکو فراستانند و سخن زشت را بیندازند… و من که این تاریخ بگرفتهام، التزام این قدر بکردهام تا آن چه نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه و پیش از این به مدتی دراز کتابی دیدم به خط استاد ابوریحان و او مردی بود در ادب و فضل و هندسه و فلسفه که در عصر او چنو دیگری نبود و به گزاف چیزی ننوشتی» 101 بیهقی که کتابش استثنا شمرده میشود و خود به قرن پنجم متعلق است، از فراوانی تألیفات عوام پسند، شمار بسیار نادانان و کمی دانایان خبر میدهد و این که پس از مدتها به خط ابوریحان کتابی دیده که در قالب خرافات عام پسند نیست؛ بلکه در ادب، فضل و هندسه و فلسفه تألیف شده است تا بتواند ابوریحان را بستاید، از گزیدگان بشمارد و صاحب خرد بشناساند و این ابوریحان همان است که نقلی در باب تاریخ، از کتاب «التفهیم» او در آغاز این مقال خواندید، ناتوان در بیان و با تأسف بسیار از بیهقی بیمثال نیز بدانسبب که مقدمه و فصول نخست کتاب او را نیافتهایم، نظر مستقیمی درباره تاریخ، جز چنین اشارات مختصر و معیوب در دست نداریم: «و از این جهت است حرص مردم تا آن چه از وی غائب است و ندانسته است و نشنوده است، بداند و بشنود از احوال و اخبار روزگار، چه آن چه گذشته است و چه آن چه نیامده است و گذشته را به رنج توان یافت به گشتن گرد جهان و رنج بر خویشتن نهادن و احوال و اخبار بازجستن و یا کتب معتمد را مطالعه کردن و اخبار درست را از آن معلوم خویش گردانیدن و آن چه نیامده است، راه بسته مانده است که غیب محض است که اگر آن مردم بدانندی همه نیکی یا بدی و هیچ بد بدو نرسیدی، و لا یعلم الغیب الا الله عزوجل و هرچند چنین است، خردمندان هم در این پیچیدهاند و میجویند و گرد بر گرد آن میگردند و اندر آن سخن به جد میگویند که چون نیکو در آن نگاه کردهاید، بر نیک یا بد دستوری ایستد و اخبار گذشته را دو قسمت گویند که آن را سه دیگر نشناسد یا از کسی بباید شنید و یا از کتابی بباید خواند و شرط آن است که گوینده باید که ثقه و راستگوی باشد و نیز خرد گواهی دهد که آن خبر درست است و نصرت دهد کلام خدای آن را و کتاب همچنان است که هر چه خواندهاید از اخبار که خرد آن را رد نکند، شنونده آن را باور دارد و خردمندان آن را بشنوند و فراستانند»."