ملخص الجهاز:
"و وقتی نگاه میکنی به آنچه کردهای دیگر خیلی دیر شده است.
بعد به طرف تراس بالا رفتم در باران، خودم را روی نرده چرخاندم و در را امتحان کردم.
با این همه به داخل نگاه کردم به میز تحریرم،چند تا کاغذ،و صندلیام.
این همان پنجرهای بود در آن سمت میز تحریر که وقتی چشم بالا میآوردم،از آنجا خیره میشدم به بیرون آنگاه که نشسته بودم پشت آن میز تحریر.
این چیزی بود که باید اینچنین به آن نگاه میشد،دیده نشده بود از تراس،آنجا باشی،داخل،و آنجا نباشی.
دوست دختر خودم گفت دیگر نمیتواند این وضع را تحمل کند و برگشت سراغ شوهرش.
روی سبیلاش دست میکشد و آرزو میکند کاش هر جای دیگری بود به جز اینجا.
چند بار این کار را کرده بود پیشتر،اما منظور خاصی ندارد،این همان چیزی است که مرد را عصبی میکند مرد به دور دست نگاه میکند و دندانهاش را به هم میفشرد."