ملخص الجهاز:
"فیلم هفت ترانه میخواهد ملودرام عشقی باشد که یک طرفه است،عشق یک زن تقریبا میانه سال به یک جوان آسمان جلی که هیچ کار و حرفهای ندارد و یا نمیخواهد داشته باشد،جز گیتار زدن که این گیتار زدن هم از سر شیدایی که نیست هیچ،از سر تفنن هم نمیتواند باشد،بلکه فقط پلی است برای خودارضایی پسرک که در جمع زنان هنرمند باشد (که تازه این هم به تصویر کشیده نشده است).
این پسر جوان گیتار به دست آوازخوان،حتی قدرت ایجاد ارتباط با دیگر اعضای گروه موسیقیشان را هم ندارد،با هیچ کدام چه پسرها چه دخترها،و با رؤیا و شیوا هم این ساز است که ارتباط بین آنها را برقرار میکند و کار به عشق و عاشقی کشیده میشود.
دیگری به دنبال فرصتی است که از زندگی پایین شهری و مثلا فلاکتبارش رها شود(که این هم به خودش دروغ میگوید چرا که هرگاه به بنبست طبقهی بالاتر میرسد،باز برمیگردد به همان خانهی پدری که از آن راضی نیست)و فقط این وسط میماند شیوا که اهرام وسط الله کلنگ نیما و رؤیا است."