ملخص الجهاز:
"ایشان مرقوم فرموده که اصلا نقد و نوشتهء مرا ندیده،بلکه شنیده است!در مراسم کنگرهای که سال گذشته برای تجلیل از نیما به ابتکار یونسکو تشکیل شده بود،به دلیل آنکه مقالهء من درباره نیما و آثار او مورد قبول قرار گرفته بود،حضور داشتم.
علمی است به بلندای تاریخ،مثالی دراین مورد از دقت در کار تصحیح دیوان حافظ از دکتر پرویز تاتل خانلری که صلاحیت او غیر قابل انکار بود در مقابله با کار ایشان میآورم تا مطلب بیشتر دستگیر خواننده شود.
نیما شعر بسیار شکوهمند و مناسبی دارد که در کلیات به نام نیما6آمده است: از بر این بیهنر گردندهی بینور/هست نیما اسم یک پروانهء مهجور/مانده از فصل بهاران دور/در خزان زرد غم جا میگزیند/بر فراز گلبنان دل بیفسرده نشیند/دست سنگینی است/در درون تیرگیهای عذابانگیز/که به روی سینهی اهریمنان و نابکاران و در و جانشان فرود آید/همچنین روی جبین نازنینان و فرشتگان...
/در زمین نه،بر فراز آسمان نه،در همه جا/در میان این زمین و آسمان/از پی گمگشتهی خود میشتابد/آن زمان که بر بساط بینوای خود در آید/خواهدش از دیده خون بارد ولیکن/آورد شرم از وقار پهلوانی/دائما در پیش روی او بد انسانی که او باشد نشسته/ همچو کلهی جغد پیری سر فرود آید از او/در کنار صفحهای در وی خطوطی تیره/با وی این پیمان کند که هیچ وقتی/نه به ترک راه و رسم خود بگوید اصل این شعر را من از روی یادداشتهای اسماعیل شاهرودی،تنها شاگرد و یار نیما و هم چنین رابطه بین او و رحیم نامور مدیر روزنامه شهباز رونویسی کردهام.
2 (1)-این شعر در مجموعه آثار نیما یوشیج به صورت مخدوش به نام تو را من چشم در راهم به چاپ رسیده است."