ملخص الجهاز:
"تعاریف زیادی از این مفهوم صورت گرفته است که میتوان آنها را به دو گروه کلی تقسیم کرد:در نخستین گروه،قلمرو فرهنگ سیاسی به مفاهیمی چون گرایش ذهنی ملتها، گروههای اجتماعی یا افراد نسبت به سیاست،محدود میشود، در حالی که در گروه دوم،معنی گستردهتری برای این مفهوم در نظر میگیرند و آن را دربرگیرندهی الگوهای رفتار سیاسی نیز میدانند.
اقتصاد سیاسی،در ابتدا و در اصل،تحتتأثیر این عوامل شکل گرفت:جایگزین شدن فزایندهی شیوههای تفکر منطقی و علمی، به جای تفکر و نگرش مذهبی[مسیحی]در عرصهی فلسفه و تلاشهای به عمل آمده در جهت به کارگیری شیوههای تجربی برای پاسخ دادن به پرسشهای اخلاقی و اجتماعی؛ظهور سرمایهداری صنعتی و نیاز به ارائهی توجیه روشن فکرانه و ایدوئولوژیک برای نظم اقتصادی نوظهور؛خصومت علیه آنچه که سیاستهای سوداگرایانه نامیده میشد و دولتها همچنان از این سیاست تبعیت و آن را موجب رفاه کشور از طریق توازن تجاری مطلوب میدانستند.
مشارکت سیاسی نخستین بررسیها دربارهی مشارکت سیاسی،تنها به مطالعهی رفتار انتخاباتی اختصاص داشت،اما از دههی 1960 به این طرف، ظهور و گسترش جامعهشناسی سیاسی،به بررسی سیاستهای متعارف و هم چنین گونههای غیرمتعارف مشارکت سیاسی،هم چون اعتراضات،جنبشها،انقلابها،قدرت و مقولههای مشابه کمک کرده است.
در این میان،مسائلی چون:پیشینهی اجتماعی- اقتصادی رهبران،فعالان حزبی و هواداران،ایدئولوژیهای اجتماعی-سیاسی مورد حمایت احزاب،تقسیم قدرت بین نهادهای درون حزبی و شیوههای بسیج و سازماندهی حمایت از احزاب،از جمله موضوعاتی هستند که جامعهشناسان سیاسی در مطالعهی احزاب به آنها توجه نشان میدهند.
اما این مکتبها در بهترین شکل،فقط چارچوبی برای اندیشمندان در کار تحقیق و بررسی فراهم کردند و امکان آزمون آنها برای دستیابی به واقعیت وجود نداشت؛ هرچند که این شیوهها به ارتباط درونی بسیاری از نهادهای سیاسی موجود در یک نظام اشاره دارند."