ملخص الجهاز:
"پس مقرر که این صورت مرکب را که در حکم تفرید آمده است از برای تفرید خالص و قابل گشتن حیات از اول در هم متعفن باید و مکدر گشت و باز از هم فرو ریخت وباز هر یک از این افراد مذکور به حیات نفس خویش حی آمد تا من بعد هر صورتی خواهند بتوانند گشت و مدبر آن آمد تا محقق گردد که آن حیات که شخص مفرد را بعد از حیات ترکیبی بدان حیات بیدار باید شد کدام حیات است و حشر این جسد که میشود و او از خاک تیره لحد که قیام مینماید و زلزله قیامت که جمله را از هم جدا میکند چه کنایه است؛و مفرد( میت)را از سکرات موت خود به حیاتی دیگر بیدار گشتن کدام وقت است»(259، 260).
انبیاء دارای مزاج بلغمی و سوداوی و اولیاء دارای مزاج صفراوی و دمویاند(میزان، 298)و اهل غیوب(یعنی درون بینان)به وسیله«حکیم حاذق»چشمشان گشوده میشود که به شرط قوه «عین نفس خود عیان بینند»یعنی هر کس میتواند سیر و نهایت خود را ببیند«تا حد هر احدی تا سرحد سرمدی نفس او پیدا گردد»(299)و همچنانکه بهشت درجه درجه است و دوزخ درکه درکه در اشخاص کمال و نقصان به تفاوت است(300)و آدم همان قیامت است، به قوی مولوی:گر بپرسندت قیامت کو صنمروی بنما که قیامت نک منم!صاحب زمان هر دوره حکم خود را میکند، چنانکه نجوم علم ادریسی است ولی در زمان محمد[ص]منسوخ بوده که حضرت فرمود:«کذب المنجمون برب الکعبه»با آنکه پیشبینی سیل که کعبه را فرا گیرد کرده بودند و واقع شد و حضرت«به ید مبارک آب از کعبه به در میرفت»و نیز فرمود:خضر نبی مرده است و زنده نیست و اگر میبود به دیدن ما میآمد(302)این برای آن بوده است که مردم امام زمان خود را بشناسند که«به گفت و به کرد و به نهاد و بهدان ایشان بود که ایشان را به چنین حکمت از چنین مهالک خلاص میداد»(302)."