ملخص الجهاز:
"اما این خوشبختی مرا بدعادت کرد.
چرا که در هر قوطی شیرخشک کارت شمارهداری بود که پس از قرعهکشی مصرف یک سال شیر مرا تأمین میکرد و من آنقدر از این جایزهها برده بودم که اگر مادرم میخواست تا صد سالگی هم مرا از شیر نگیرد،غصۀ خریدن شیرخشک را نداشت.
پدر و مادرم که این را دیدند،پول شیرخشک مرا در حساب «تأمین آتیه»و«حساب پسانداز مسکن»گذاشتند.
پس از چهارماه، جایزۀ صدهزار تومان وام بدون بهره نصیب من شد و خوشبختیام را که داشت کمسو میشد دوباره تقویت کرد.
و برای اینکه خوشبختیام بیعیبونقص باشد،برای این که خوشبختی را از دهسو محاصره کرده باشم،سریسری بلیط میخریدم.
جایزۀ ما یک بلیط دو سرۀ اروپا و یک ماه پذیرایی در هتلهایی بود که مشتریانشان همگی آدمهای خوشبختی بودند.
یکی از این خانهها به من افتاد بانک دیگری یک خروار پول به من داد.
این قویترین بمب خوشبختی بود که در زندگانی من منفجر میشد."