ملخص الجهاز:
"ما هم همچنین گمان میکنیم که زمان در همهجا یکسان است و اگر"الف"مقدم بر"ب"باشد و"ب"مقدم بر"ج" آنگاه"الف"مقدم بر"ج"خواهد بود و این حقیقتی ضروری در باب جهان پدیداری ماست.
از آنجا که کانت نیز مانند ما انسانی با همین ذهن و حواس انسانی بوده چطور توانسته به وجود یک دنیای فی نفسه(نومینال)پی ببرد و بفهمد که ما هیچ چیز دربارهء آن نمیدانیم؟البته او نیز نمیتوانسته آن جهان را مشاهده کند،او این مساله را(به درست یا غلط)برمبنای یکسری تناقضات مسلم که ما هنگام استدلال در باب مفاهیم کلی مثل فضا یا زمان-وقتی فرض کنیم آنها واقعی هستند-با آن مواجه میشویم،استنتاج کرده است.
آنها فقط در باب پدیدارها صادقند(جهان پدیداری)؛اما در باب واقعیات صادق نیستند(جهان فی نفسه)؛آیا تمام این جملات تنها پدیدارها را توصیف میکنند؟ آیا واقعیت نهفته در ماورای آنها،کاملا متفاوت و برای همیشه ناشناخته است؟ همین مخالفت را در مورد زمان هم میتوان اظهار نمود.
هر آنچه که در این مورد بگوییم آیا باز هم مجبور نیستیم به برنامهریزی دربارهء آیندهءمان ادامه دهیم،غذا بخوریم و کارهای بیشمار دیگر انجام دهیم که همهء آنها باز هم در زمان واقع میشوند؟ شاید کانت اولین فیلسوفی است که برای زبان عادی (Ordinary languag) امتیاز و ارجحیتی قائل نیست.
آنچه را که ما میتوانیم بدون اندیشیدن به چیزهای دیگر به آن فکر کنیم بستگی به فردی دارد که عمل فکر کردن را انجام میدهد و هیچ ارتباطی به این مساله که آیا قضیهای تحلیلی است یا خیر ندارد اما کانت بر این باور است که مفهوم عدد مثل مکان،زمان و علیت..."