خلاصة:
این مقاله مسأله«مهاجرت نخبگان علمی و فرار مغزها»در ایران را به عنوان نتیجه وعارضهء مربوط به ضعف نهادینه شدنعلم مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد.براساس فرضیهء مقاله،با افزایش میزان نهادینه شدنعلم از میزان مهاجرت و فرار مغزها کاسته خواهد شد.چارچوب مفهومی AGIL *مستخرج از نظریهء عمومی نظام اجتماعی«تالکوت پارسنز»،برای تجزیه و تجلیل نهاد علم در ایران مورداستفاده قرار میگیرد. هرچند فرایند جهانی شدن،وضعیت نهاد علم و مسأله مهاجرت و فرار مغزها را در جوامع گوناگون تحت تأثیر قرار میدهد ولی توسعهء علمی با توجه به الزامات و زمینههای بومی و ملی علم صورت میگیرد وتنها یک نهاد علم با ریشههای اجتماعی-فرهنگی درونی میتواند در ارتباطات جهانی کنونی جایگاه خود را پیدا و حفظ کند. براساس الگوی AGIL علم در صورتی حالت نهادینه پیدا میکند که هنجارها و انگیزشهای لازم را برای رفتارها و کنشهای اعضایب جامعهء علمی فراهم کند و برای حفظ و فعالیت افراد دارای جاذبههای هنجاری باشد.مهارجت نخبگان علمی نشانگر ناهمنوایی اساتید و پژوهشگران با انتظارات نقش خویش در چارچوب نهاد ملی علم است.ارتباط علم با موقعیت اجتماعی به عنوان محیط پیرامونی خود باعث ایجاد همزمانی بین علم و محیط میشود و توانایی نظام علم برای هماهنگی خود با جامعه را افزایش میدهد.عناصر گوناگون نظام علمی، در حالت تعادل،برای افزایش در جهء ارتباط و ارتقاء کارآیی نظام با تعیین اهداف متناسب با محیط در جستجوی همنوایی و همزمانی بین نظام و محیط برمیآیند.نظام علمی،در عین حال برای کسب اهداف خود تسهیلات و منابع لازم را از جامعه دریافت میکند.نظام علمی در صورت تعادل،یک مجموعهء یکپارچه را تشکیل میدهد که در دو سطح فردی و سازمانی از انسجام و ارتباط برخوردار است و بدین ترتیب افراد را در حوزهء جاذبهء همبستگی درونی خود حفظ و نگهداری میکند. این مقاله الزامات کارکردی علم در ایران را مقتضیاتی برآورده نشده مییابد و به این دلیل کاهش مهاجرت نخبگان و متخصصین علمی را مشروط به توسعهء استقلال و وابستگی کارکردی نهاد علم در ایران میداند.بررسی روابط بین نهاد علم و نهادهای اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی در ایران بیانگر ضعف ارتباط نهاد علم با سایر نهادها در این کشور میباشد. در پایان این سوال مطرحمیشود که برای افزایش نهادینه شدن علم و افزایش ارتباط بین نظامعلم و سایر نظامهای اجتماعی چه میتوان کرد؟پاسخ به این سوال در واقع بیانگر راهکارهای ممکن برای نگهداری و استقرار مغزها در کشور میباشد.
ملخص الجهاز:
"در این بررسی باید به این سؤالات پاسخ داد: -نهاد علم تا چه میزان از طریق کسب هدف با محیط پیرامون خود همزمانی دارد؟ -نهاد علم تا چه میزان قادر به کنترل محیط پیرامونی برای جذب و به کارگیری تسهیلات و منابع میباشد؟ -ساختار ارزشی و هنجاری علم تا چه میزان با محیط فرهنگی خود توازی و سازگاری دارد؟ -دانشمندان و سازمانهای علمی چه جایگاهی در ساختار مناسبات اجتماعی دارند؟ بررسی زیر نشان خواهد داد که بین نهاد علم و محیط اجتماعی آن گسستها و ناهماهنگیهایی وجود دارد و براساس فرضیهء این مقاله ناسازگاریها و شکافهای مزبور از عوامل اصلی گسترش پدیدهء فرار مغزها و مهماجرت نخبگان علمی میباشد.
در بررسی روابط علم و سیاست نیز مجموعهای از سوالات مطرح میگردد: نقش علم و دانشمندان در تصمیمسازی و تصمیمگیری چیست؟دانشمندان تا چه حد در تعیین اهداف فعالیتهای گوناگون جامعه،نقش تعیینکننده دارند؟آنها تا چه میزان در فرایندهای سیاسی کشور مشارکت دارند؟ایدئولوژی و اندیشه سیاسی آنها چه جهتگیریهایی دارد؟آیا علم و عالمان، سیاسی شدهاند و پدیدهء«سیاسی شدن علم»وجود دارد؟آیا دانشمندان و اهل علم،دچار از خودبیگانگی و حاشیهنشینی سیاسی هستند؟آیا نظام سیاسی،ثبات و امنیت لازم را برای فعالیتهای علمی فراهم میکند؟آیا یک جنبش سیاسی علمگرایانه یا برعکس ضد علم در جامعه وجود دارد؟آیا دانشگاهیان و اهل علم از طرف صاحبان قدرت سیاسی تحقیر میشوند و یا از حرمت برخوردارند؟پاسخهای مختلفی که در شرایط ایران برای هریک از این سوالات وجود دارد در واقع روشنکنندهء جاذبه یا دافعه سیاسی دانش در کشور است و بر میزان ماندگاری یا خروج اهل دانش از چرخهء فعالیتهای علمی تأثیر میگذارد."