ملخص الجهاز:
"مبشر (از ته صحنه ظاهر میشود و دو ستایشگر هم دنبال او هستند)با وجود این استاد قول داده بود که از اینجا رد شه!
مرد ستایشگر به کی؟اون کس دیگه کیه؟ زن ستایشگر آیا آدم مطمئنیه؟دوست شماست؟ مبشر آره،یه دوستی که خوب میشناسمش(ناگهان از ته صحنه دوباره صداهای بلند«هورا»!و«زندهباد استاد!»بلند میشود آها،اومدش»اومد!هیپهیپ!هورا!هورا!ایناها!مخفی شین!مخفی شین!
دارین کارو خراب میکنین!(بعد در حالیکه دو ستایشگر خاموش شدهاند دوباره به انتهای صحنه چشم میدوزد):زندهباد استاد!(هیجانزده:) هورا!هورا!داره راهشو تغییر میده.
مرد ستایشگر بطرف ما میاد؟ زن ستایشگر بطرف ما میاد؟ مبشر (ناگهان جلو میدود و از ته صحنه خارج میشود)داره میره!عجله کنین.
مرد ستایشگر هم بلافاصله از سمت راست بدنبال او دواندوان میآید و زن ستایشگر از سمت چپ و هردو وسط صحنه به عاشق و معشوقه که میخواهند از سمت راست بیرون بروند تصادم میکنند.
مبشر دواندوان از ته صحنه بیرون میرود،دو ستایشگر از چپ و راست خارج میشوند،در حالیکه پشت صحنه هورا و تحسینها قوت میگیرد و بعد رفتهرفته ضعیف میشود.
از سمت راست مبشر و بدنبال او دو ستایشگر و بعد عاشق و معشوقه به ستون یک بیرون میآیند.
در اثنائی که مبشر دوباره سر جای خود و پشت به جمعیت ایساده و چشم به ته صحنه دوخته است صدای کفزدنها آرامتر میشود.
مرد ستایشگر، زن ستایشگر،عاشق و معشوقه فریاد میزنند: همهباهم هورا!هورا!زندهباد استاد!(قبل از اینکه ظاهر شود نورا کاغذ رنگی بطرف او پرت میکنند.
قدمی بسمت چپ برخواهد داشت،بعد تصمیم خواهد رفت و محکم و با قدمهای بلند در میان هورای بلند مبشر و هورای ضعیفتر و حیرتزده مرد و زن ستایشگر و عاشق و معشوقه از سمت راست خارج خواهد شد."