ملخص الجهاز:
"عطر هراسناک دو رشته جبال پریده رنگ از انحنای دور سر بر کشیدهاند و از تنگنای زاویهی مبداء ناو عظیم خورشید بار طلا میاورد از شهرهای شرق .....
» گفتم: «باید دوباره گاو آهن «پندار خاکها را «زیر و زبر کند» گفتم: «باید دوباره سدر کهن برگ و بر کند» از انحنای دور موج طلا میآمد،من از اوج تپه نیلبکم را در گوش قوچ کوهی جاری کردم و بهت ناشناختگی را تاراندم و حشمت رمندگی کوه را تا خوشهزار مزرعه آوردم با دختران دهکده دلها طپش گرفت و چرخ چاهها بر کندههای کهنه غوغا کرد روح غریب مجنون از برج گردباد پیشانی غمین جوانان قریه را با وحشتی غریب تماشا کرد.
گفتم: «خون بهار میگذرد از رگ زمین «و رنگها شفیع نیازند،اما «بوی هراسناکی از بوتههای سوخته میآید «و قطرههای خون من از جای زخم داس «گلهای آبدار کدو را «پژمرده میکند «و موشهای مرده «در بوتههای جالیز آواره ماندهاند «شاید؟ «شاید نسیم طاعون!» از انحنای دور کویر دو رشته جبال پریده رنگ دو گردباد عربدهجو سینه میکشند و از تنگنای زوایهی مبداء ناو سیاه خورشید با بار سرب و باروت میآید....."