ملخص الجهاز:
"سیانلو باغها را دوست باید داشت با گیاهی سبز، اعتماد آهوان را جلب باید کرد.
و ز بهاری جاودان در پیش، مژده باید داد رنگین نغمهخوانان گلستان را.
تا نخواند نوحه بر مرگ شقایقها از غریب آن چنار پیر، حق غمگین زیستن را سلب باید کرد.
پنجرهها را، باید از گلهای سرخ کاغذی آراست.
در میان لانهی جغدان، ضبط صوت کوچکی بایست مخفی کرد تا نوای بلبلی مصنوعی و بیجان، اعتقاد غنچههای تنگدل را پاک گرداند.
دوست باید داشت دشتها را گرچه از رؤیای رد پای مجنونی، شادمان باشند.
باغهای پیر را باید ستایش کرد گرچه از درک صدای بال مرغی ناتوان باشند.
-در بهار ما، هیچکس عاشق نخواهد شد این سورد دردآگین را ولی مرغان صحراگرد در غروب دشتهای سرخ میخوانند.
این حقیقت را، شاخساران رها در بازوان باد میدانند.....
ایکه همچون ابر بیماری آرزوی گریه داری و نمیباری با سرشکی چند، شاخههای خشک را باید تسلی داد.
کودکان باغ را باید نوازش کرد."