خلاصة:
در متون رایج اقتصادی،فقر همواره یک عارضه اجتماعی و بیشتر به مثابهء پیامد مترتب بر سیاستهای اقتصادی ارزیابی شده است.به نظر میرسد به دنبال شکست بسیاری از سیاستهای توسعهای،بالاخص سیاستهایی که سازمانهای بین المللی از قبیل بانک جهانی مروج و مدافع آن بودهاند و شیوع نگرانکننده فقر در سطح جهانی،اکنون چالش با فقر بیش از هر زمان دیگری جدی شده است.مبارزه با فقر نه فقط به عنوان پیامد سیاستهای غلط یا بلایای طبیعی،بلکه به مثابه یک مشخصه اجتماعی مانع توسعه نیز اهمیت دارد.به عبارتی دیگر،اکنون این فکر قوت گرفته است که فقر یا دیگر عارضههای نامطلوب اجتماعی سبب میشوند تا شروط لازم برای به ثمر نشستن سیاستهای بخش عمومی، توسعهای یا اجتماعی هرگز محقق نشوند یا با هزینههای گزاف به بار نشینند.بدین ترتیب مبارزه با فقر میتواند زمینهساز توسعه باشد و نه صرفا نتیجه آن.پرسش اساسی این است که چگونه میتوان با فقر مبارزه کرد.تا پیش از این دو سیاست کلاسیک باز توزیع یا توزیع مجدد1و حمایت اجتماعی2یگانه راه مبارزه با فقر انگاشته میشدند.اکنون بانک جهانی -که از سوی بسیاری از منتقدان مسبب فقر در کشورهای جهان سوم شناخته میشود- سیاستی جدید با عنوان مدیریت ریسک اجتماعی3را به عنوان رویکردی نو به مسأله حمایت اجتماعی مطرح کرده است.ایده اصلی این رویکرد جدید این است که فقر ناشی از ناتوانی در مدیریت ریسک است،چه فرد مقصر باشد،چه نهادهای اجتماعیای که بالقوه میتوانند حامی او باشند و چه طبیعت.مدیریت ریسک اجتماعی چارچوب مفهومی جدیدی برای سامان دادن به ریسکهایی است که محیط پیرامون ما را احاطه کردهاند،با این هدف که احتمال تحقق ریسکهای با نتیجه مثبت به حد اکثر و با نتیجه منفی به حد اقل برسد.اجزای این چارچوب عبارتند از استراتژیها و تمهیداتی که برای مقابله با ریسک اندیشیده میشوند.مهمترین ویژگی چارچوب جدید عبارت است از تأکید بر توانمندسازی،توجه به سطوح مختلف ریسک و تفکیک بازیگران.فقرا مهمترین بازیگرانی هستند که در این چارچوب ایفای نقش میکنند زیرا بیش از دیگران آسیبپذیرند و هم کمتر از دیگران،ابزارهای مدیریت ریسک را در اختیار دارند.
ملخص الجهاز:
به لحاظ نظری همه انسانها در معرض فقر و آسیبهای اقتصادی و اجتماعی قرار دارند،اما در عمل این فقرا هستند که با شدت بیشتری در معرض این آسیبها قرار دارند،چرا که ریسک قرار گرفتن در برابر شوکهای ناشی از نوسان در ظرفیت کسب درآمد در مورد آنها بسیار بیشتر است.
از جمله علل ناکارآمدی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: -نظامهای سنتی بیش از حد بر دخالت دولت و منابع عمومی تاکید میورزند؛ -نظامهای کنونی بیش از حد بر تحلیل ایستای هزینه فایده مبتنیاند و به فواید بلندمدت حمایت اجتماعی چندان بها نمیدهند؛ -بخشینگری و تفکیک مداخلات دولت برحسب بخشهای اقتصادی سبب میشود تا همپوشانیهای بالقوه مورد غفلت قرار گیرد؛ -براساس برداشت سنتی امحای فقر بیشتر مدنظر است تا توانمندسازی فقرا.
برای نیل به این هدف فرصتهایی در اختیار فقرا قرار خواهد گرفت تا دست به کارهایی بزنند که بازدهی ریسک آنها بیشتر است،در عین حال از سازو کارهای سنتی و غیر رسمی سرشکن کردن2ریسک کمتر استفاده کنند.
فقرا بیشتر در معرض این ضربهها هستند زیرا کمتر به ابزارهای مدیریت ریسک مجهزند و از آنجا که در مرز حد اقل معاش قرار دارند اندک کاهشی در رفاه برای ایشان فاجعهبار است.
اجزای چارچوب پیشنهادی عبارتند از: -استراتژیهای مدیریت ریسک؛ -تمهیدات1مدیریت ریسک برحسب درجه رسمی بودن(تمهیدات غیر رسمی،معطوف به بازار و ارائه شده از طرف دولت یا اجباری)، -بازیگران(افراد،خانوارها،گروههای محلی،سازمانهای غیر دولتی،نهادهای بازار، سازمانهای بین المللی،و جامعه جهانی)، چارچوب پیشنهادی در برابر پیش زمینهء:الف)سطوح مختلف اطلاعات،اعم از متقارن یا نامتقارن؛ب)اشکال مختلف ریسک قرار میگیرد و ماتریس مدیریت ریسک اجتماعی را تشکیل میدهد.