خلاصة:
مقالهی حاضر سعی دارد با استفاده از محتوای ادبیات عرفانی (تصوف)به کم و کیف«خرقه»، «خرقهپوشی»،«انواع خرقه»و کاربرد کنایی آنها بپردازد.
ملخص الجهاز:
"خرقهی تبرک:اگر مریدی به دریافت خرقهی ارادت متخر نگردد و درد عشق و تصوف در وی هویدا نگردد، اما در حق مشایخ و مرشدان این راه، حسن ظن دارد،به او«خرقهی تبرک»یا «خرقهی تیمن»میپوشانند تا بدان امید که در اثر مجالست و صحبت اهل دل و اهل حق،زنگار از آیینهی دل او زدوده شود و جلوهگاه پرتو انوار الهی گردد (ارزش میراث صوفیه،245).
خرقهی ولایت:وقتی شیخ به تجربه و صفای باطن دریافت که مرید مقامات و احوال تصوف را با عنایت حق و هدایت پیر طریقت به طور شایسته طی نموده است و از این پس میتواند راهبر دیگران باشد و به عبارتی دیگر عهدهدار جانشینی شیخ گردد،او را«خرقهی ولایت»میبخشند.
خرقه پاره کردن آفتاب:کنایه از طلوع خورشید(فرهنگنامهی شعری، ج 1،777)در مشرق آفتاب چون خرقه پاره کرد کآو از خرق جامه به مغرب شنیدهاید (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی) 12.
خرقه تهی کردن:کنایه از دنیا رفتن (فرهنگ کنایی سخن) ملا معصوم علی خرقه تهی کرد...
خرقه زنار کردن:کنایه از بیایمان شدن(فرهنگنامهی شعری،ج 1، 777)زکوری پشت بر اسرار کردیم به غفلت خرقه را زنار کردیم (دیوان عطار) 16.
خرقهی نه توی آسمان:کنایه از افلاکبه صدمهی نفس سرد من زگرمی تو گزوست خرقهی نه توی آسمان یکتا (همان،778) در پایان،نکتهی در خور تأمل این است که تصوف علم خرقهپوشی و جامهی زاهدانه به تن کردن است؛به بیان دیگر،در تصوف از قوانین و مقررات خرقه پوشیدن و آداب خرقهپوشی بحث میشود و در این قالب است که واژههایی مانند شیخ، پیر طریقت و مرید موضوعیت پیدا میکند و در همین راستاست که صوفیان به منزلهی یک قشر خاص اجتماعی نمود پیدا کرده و جایگاه ویژهای به خود اختصاص دادهاند."