ملخص الجهاز:
"آنچه را با نام «شب آخر»برایمان ارسال کردهاید،خواندیم و اولین سؤالی که به ذهنمان رسید اینکه چرا به جای انتخاب سوژهای که ما را با فضا و شخصیتهایی بیگانه روبهرو نماید و ضمنا هیچ نوع حس و علقهء خاصی را در ما برنینگیزاند،به سوژهای که برخاسته از فرهنگ کشور خودمان باشد و فضایی بومی و جغرافیایی شناخته شده را ارائه دهد روی نیاوردهاید؟شما به عنوان شهروندی اصفهانی میتوانید حرفهای زیادی از محیط خود داشته باشید.
حال آنکه نوشتن دربارهء فردی بیگانه با اعتقادات و عقایدی که برای خود شما نیز ناشناخته است نمیتواند به توفیق بینجامد.
به اضافهء اینکه چرا شخصیت داستان را به حرکتی واداشتید که در پیشبرد داستان کمکی نمیکند؟شخصیتهای داستان شما دست به هرکاری که بزنند باید علت آن برای خواننده روشن باشد.
نام زیبایی برای داستانتان انتخاب کردهاید اما نیک آگاهید که داستان کوتاه انتخاب هنرمندانهء برش کوتاهی از زندگی است،به دست نویسنده.
آقای بهروز-ص(اصفهان) خوانندهء عزیز،«آنسو»را خواندیم و با خود گفتیم ظاهرا این عزیز گرامی،با ما قصد شوخی داشته است!شما مختارید هرچه را که دل تنگتان میخواهد برای خود بنویسید و سپس نگهدارید،یا پاره کرده و دور بریزید.
ضمنا سوژهای که انتخاب کردهاید سوژه نویی نیست اما نوع نگاه شما به احساسات و خاطرات پاک و شفاف کودکی میتواند اثری خواندنی بیافریند (در صورتی که برای رسیدن به این بیان،مطالعهء داستانهای شاخص خارجی و ایرانی را از دست ندهید).
با احترامی که برای احساسات شما قائل هستیم باید اعتراف کنیم آنچه نگاشتهاید تنها قطعهای ادبی است با نثری که جای تأمل دارد."