رسوای وفای وطنیم . . . الأدب والفن

"دیوانه ز دیوان خطا پند نگیرد دیوانهء ما دیو زدیوان دگر نیست! بهتان زده را از دل دوزخ گذری هست‌ بخشندهء ما دوزخی آن دگر نیست‌ از کولمک گندیده بدریا نرسیدیم سرمست سرابیم و ذرفشان دگرنیست‌ مولای طریقت که حقیقت نپذیرد سرپست بمیریم،بدخشان دگر نیست‌ در سینهء ما درد دو دنیا شده‌بندی‌ تهمینهء ما مادر ایران دگرنیست‌ رستم زفر صفدری تنهای جهان شد سهراب وفا افسر سلطان دگر نیست‌ شرمندهء عاشق بودن و خار و شه عام‌ رسوای وفای وطنیم‌ شان دگر نیست‌ عالم همه جمع است به رغم سر تنها چون ملت ما جمع پریشان دگر نیست (به تصویر صفحه مراجعه شود)"