ملخص الجهاز:
"محمد جلالی چیمه م.
سحر خیال و خواب من ای نوبهار کودکیام گذر دریغ مدار از دیار کودکیام مرا به خانهء خود بر که یاد خوبی و مهر به خاطر آورد این یادگار کودکیام ز دام غربت این روزگار رونق درد مرا پناه ده ای روزگار کودکیام مرا پناه ده ای شعلهء شتافته در اجاق سوختهام در کنار کودکیام از این فسردهء خورشید و ماه فرسودم کجاست ماه من،آن رهسپار کودکیام؟ کجاست سایهء آن دست نور و صبح نسیم که بود در گذر اندر گذر کودکیام؟ کجاست چشمهء آنجان آفتابی عشق میان آینهء بیغبار کودکیام؟ کجاست عمر من،آن شوق پاک زیستنم؟ کجاست یار من آن یار یار کودکیام؟ ازین حضور زمستان غیر بیزارم خیال و خواب من،این نوبهار کودکیام؟ پاریس 27/2/1996"