ملخص الجهاز:
"به عبارت دیگر(و شاید همانند همیشه)، تکنولوژی جنگ بر اندیشه و نظریات حاکم بر به کارگیری و استفاده از قوای قهریه پیشی گرفته بود و در طول نیم قرن فاصله بین جنگهای داخلی آمریکا و شروع بزرگترین جنگ تاریخ بشر تا آن روز(جنگ جهانی اول در 1914)،شاهد گسترش این شکاف و هرچه کمرنگتر شدن رابطهء بین تصمیمگیرندگان سیاسی و رهبران نظامی هستیم.
در بررسی سیاست بین الملل و تاریخ جنگ جهانی دوم به مباحث مستدل و منطقبی برمیخوریم که مرکز ثقل آن اثبات این نظریه است که استفادهء ایالات متحده از سلاح هستهای در خصوص ژاپن در واقع«علامت اخطاری»به اتحاد شوروی بود که در آن زمان قدرت برتر«سنتی»در اروپا محسوب شده و از نظر جغرافیایی تا یک صد کیلومتری غرب برلن را نیز متصرف شده بود.
رویهء اول که سیاستی«تهاجمی»بود و از طرف وزارت امور خارجهء آلمان طرح و پشتیبانی میشد،تصریح بر این امر داشت که مناسبترین رویه،تهدید فرانسه به جنگ در صورت عدم شناسایی منافع آلمان در مراکش است.
«هولشتاین»2،وزیر امور خارجهء آلمان،معتقد بود که لندن در این خصوص حد اکثر به ابراز حمایت دیپلماتیک از پاریس اقدام خواهد کرد و فرانسه نیز به تنهایی یارای جنگ با آلمان را ندارد و لذا مجبور به قبول شرایط آلمان است.
برداشت دولت فرانسه از این خواست آلمان این بود که برلن واقعا خواستار بخشی از مراکش است و پیشنهاد واگذاری«تمام»کنگوی فرانسه را نیز از آن جهت به میان آورده که از مخالفت فرانسه با آن مطمئن بوده است و بدین شکل میتوانسته از آن برای توجیه تحرکات تهاجمی آتی خود استفاده کند."