ملخص الجهاز:
"حال با این مقدمه به ذکر نمونههایی از اشعار شاعران شیعه از قرن چهارم تا اوایل حکومت صفوی میپردازیم: کسایی مروزی شاعر قرن چهارم که قدیمترین شاعر شیعی شناخته شده است، در مدح حضرت علی(ع)چنین میگوید: مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد جز شیر خداوند جهان حیدر کرار این دین هدی را به مثل دایرهیی دان پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار علم همه عالم به علی داد پیمبر (1) چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار (ریاحی 1376:ص 86) همین شاعر آزاده با لحنی کوبنده و توأم با عتاب به اهل زمانه و مخاطبان خود چنین سروده است: ای به دست دیو ملعون سال و مه مانده اسیر تکیه کرده برگمان برگشته از عین الیقین گر نجات خویش خواهی، در سفینه نوح (2) شو چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس گرد کشتیگیر و بنشان این فزع اندر پسین گر نیاسایی تو هرگز، روزه نگشایی به روز، وز نماز شب همیدون ریشگردانی جبین بی تولا بر علی و آل او دوزخ تو راست خوار و بیتسلیمی از تسنیم و از خلد برین (ریاحی 1376:ص ص 94-95) بزرگترین حماسهسرای ایران حکیم ابو القاسم فردوسی، در زمانی که تمامی نفسها در سینهها حبس شده بود و کسی جرأت ابراز عقیده مخالف نداشت؛با کمال شجاعت و شهامت در مقدمه شاهنامهی خود که به محمود غزنوی تقدیم کرده، به صورت زیبایی عقیده خویش را بیان کره است: منم بنده اهل بیت نبی ستاینده خاک پای وصی حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج ازو تندباد چو هفتاد (3) کشتی برو ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر خداوند جوی می و انگبین همان چشمه شیر و ماء معین (4) اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای گرت زین بد آید گناه من است چنین است و این دین و راه من است (فردوسی 1963:ج 1، ص ص 19-20) همو با تمسک به حدیث معروف پیامبر(ص)، چنین میگوید: ..."