ملخص الجهاز:
"ولی شاعران و فیلسوفان بزرگ،مانند آن پرندگان سپید دریائی هستند که در روی زمین ناشیانه راه میروند،زیرا شهبالهای پهناور آنها،مانع آنست که مانند مرغان دیگر براحتی و چابکی بدوند2 سقراط:من از دریانوردان یونانی شنیدم که این پرندگان را در دریای سپید شکار کرده بودند و شیوه ناچالاک رفتارشان بر عرشه کشتی آنها را سخت بخنده میانداخت.
شاعر:نه قصد شکسته نفسی دارم نه خیال خودگویی و اگر اندکی شکیب میکردی میدیدی که حتی بستایش خود نیز میپردازم،زیرا باور کن که همان اشعار متوسط و همان فلسفههای عادی،از صمیم روح من برمیخیزد و من آنها را با همان سوز و صداقت میسرایم و میگویم که ظاهرا شاعران و فلاسفه بزرگ میسرایند و میگویند و پنهان نمیکنم که در دیده من فرزندان خیال و خردم،بهمان اندازه زیبا هستند که فرزندان خیال و خرد هنرمندان و اندیشهوران ارزشمند...
سقراط:سخنان تو غمانگیز است و ادنی تردیدی باقی نمیگذارد که این درد ترا بسختی آزار میدهد ولی موافق همین سخنان برای تو کار دیگری نمیماند جز آنکه از دنیای روی زمین که بر آن،بزعم خودت،باری ناپسند هستی،بدنیای زیرزمین،بدیار سایهها،که برایش طعمهای پسندیده خواهی بود،منتقل شوی مرگ،آری مرگ،به فاجعه درونی و دردجونده تو خاتمه میدهد.
اگر فرعون مصر میخواهد شراب خود را در جام زرین بنوشد،فلاح بینوا برای آشامیدنی خود به کاسهای گلین نیازمند است سقراط:پس بگمان تو تنها کرسیها آبنوسین و چوبین،جامهها پرندین و کرباسین و جامها زرین و گلینند و در عرصه پندارها سخن از عالی و متوسط گناه است؟ شاعر:آن اندازه خرفت نیستم که ندانم اشاره بچیست."