ملخص الجهاز:
"اما همانطور که صبح زود به علت این عادت مجبور بود که زود بیدار شود همانطور این فکر که او دیگر خانم این خانه نیست و دور منطقهای او برای همیشه گذشته و اکنون باز نشسته شده است او را بینهایت افسرده میکرد و هر صبح از این غصه بگربه میافتاد.
او به بستر و جسد مرده شوهر خود خم شده گریه و زاری میکرد که عروس بزرگش او را از آنجا با لطف و مهربانی بجای دیگر نشاند و گفت که مادر ناراحت نباش کارها زیاد است اما همه را من انجام خواهم داد.
روی قلیان خم شد و برای ساعتها اشک از جشمش سرازیر میشد و در زندگی برای اولین بار حس کرد که این قوت ارادی آهنی او نبود که در این خانه حکمرانی میکرد این لیاقت و صلاحیت خانهداری و کدبانو بودن او نبود بلکه این شخصیت شوهرش بود که در اصل حکمرانی میکرد و او دیگر مرده بود."