ملخص الجهاز:
"دکتر نصرة الله کاسمی بهار دلبند و هوای دیدار فرزند ای محمد،دل هوی دیدن روی تو دارد، دیده،از هرسو،نگه بگرفته،رو سوی تو دارد.
سنبل،این چین و شکن،از تاب گیسوی تو دارد؟ این هلال یکشنبه،بر آسمان،میتابد امشب؟ یا افق،آئینه،پیش طاق ابروی تو دارد؟ سوی یعقوب آرد،از پیراهن یوسف،شمیمی، یا نسیم،این بوی روحانگیز،از کوی تو دارد؟ تا مگر بازت بهبیند،ناگهان،در کنج خانه، این پدر،از هر سوئی،چشمان بمشکوی تو دارد.
هر دمی،گیرد بهانه،دل،بنوعی،در فراقت، آخر،این دل هم،چو طفلان،عادت و خوی تو دارد!
رامسر،زیباتر است،از بعد تو،در چشم و گوشم، جنگل و دریا،خموشی و هیاهوی تو دارد.
تا که برخیزم ز جا،باز آ و بنشین در کنارم، خوب دانی،پای من،تکیه ببازوی تو دارد.
روزگار پیریست،ای نوجوانان!برگرد و بنگر، کاین شکسته تن،نیاز،اکنون،به نیروی تو دارد.
ای خوش،آن روزی که باز آئی و بابا،باز بیند، تو در آغوش وی،و،او،سر بزانوی تو دارد.
نی،بمان آنجا و بر دانش بیفزا،تا توانی، خوب دانم،دانش،ارزش در ترازوی تو دارد."