ملخص الجهاز:
"در داستانی که از حکومت دارا یاد میکند آشفتگی احوال را به علت قدرت گرفتن بدگوهران میبیند:71 چو بدگوهران را قوی کرد دست جهانبین که چون گوهرش را شکست سریر بزرگان به خردان سپرد ببین تا سرانجام چون گشت خرد در نتیجهء این تدبیر نابخردانه،نظم اجتماعی تا آنجا بر هم ریخت: که پیشهور از پیشه بگریختست به کار دگر کس درآویختست بیابانیان پهلوانی کنند ملکزادگان دشتبانی کنند کشاورز شغل سپه ساز کرد سپاهی کشاورزی آغاز کرد سپس اینطور نتیجه میگیرد که جهان را نماند عمارت بسی چو از شغل خود بگذرد هر کسی و با خوشبینی ندای خوش سرمیدهد: کنون دادگر هست فیروزمند ازینگونه بیداد تا چندچند حال که دادگر دولتمردی،صاحب روزی در جهان شده است و بر اریکهء قدرت قرار گرفته است نظامی پایان خوش بهنجار شدن امور را گزارش میکند.
92 و اصولا خداوند شاهان را به قصد عدالت کردن آفریده است:03 ترا ایزد از بهر عدل آفرید ستم ناید از شاه عدل پدید و این به علت زیر است:اگر عدل نباشد«کار جهان قلب میشود»و دیگر اینکه عدالت مفید است:13 عدل بشیریست خرد شاد کن کارگری مملکت آباد کن مملکت از عدل شود پایدار کار تو از عدل تو گیرد قرار و اگر ظلم حاکم شود ضررهای فراوان به انسان خواهد رسید:23 شه از داد خود گر پشیمان شود ولایت ز بیداد ویران شود عدلست که بنیاد ظفرها باشد ظلمست که موجب ضررها باشد اما گفتن اینکه عدالت خوب است و بیعدالتی منشاء ضرر،ضمن اینکه حرفی است کلی،اما نه بصیرتی از سیاست میآموزد و نه باریکبینی خاصی دربارهء رفتار سیاسی افشا میکند،مگر اینکه تدقیق شود که منظور نظامی از عدالت کدام است و چه تعریفی از این مفهوم ارائه میکند."