خلاصة:
در نظام یکتاگوهری اسپینوزا، تاکید بر برخی واژگان محوری از جمله طبیعت، جوهر، علت داخلی (علت حلولی)، و طرح حضور ماده در خدا (= خدا به عنوان شی ممتد) سبب شده تا در عصر حیات او و پس از آن، قرائت های حلولی از فلسفه او پدیدار شود و او متهم به همه خدایی گردد؛ در حالی که اسپینوزا بارها خویش را از این اتهام مبرا دانسته و شواهد مختلفی در آثار او بر برائت او از چنین اتهاماتی گواهی می دهد. با نظر به فلسفه اسپینوزا به عنوان کلیتی مشتمل بر رهیافت، مبانی و شبکه زبانی خاص، می توان به قرائت های حلولی برآمده از برخی عناصر زبانی، از جمله خدا به عنوان علت داخلی، خدا به عنوان شی ممتد و خدا به عنوان طبیعت، پاسخ داد. در جستار حاضر، با تکیه بر عرفان اسلامی، صور مختلفی از تعالی و حلول ارایه می گردد. افزون بر آن اشکالات وارد بر تعالی در فلسفه اسپینوزا، بر اساس نظام فلسفی او، نقد و بررسی می گردد و با نظر به ساختار کلی فلسفه اسپینوزا و ویژگی هایی که او برای خدا در نظر می گیرد، می توان تصویری متعالی از خدا در نظام فلسفی او ترسیم نمود؛ از این رو گرچه خدای اسپینوزا از تعالی وجودی یا واقعی برخوردار نیست، از بین صور تعالی، در فلسفه اسپینوزا سه صورت از تعالی (تعالی حالتی، تعالی منطقی و تعالی معرفتی) قابل طرح است. گفتنی است این مقاله جهت تبیین و تحلیل مطالب، افزون بر آرای اسپینوزا، از برخی اصطلاحات و تعابیر فلسفه اسلامی و عرفان بهره جسته است.
Because of some assertions such as calling God as Nature، immanent cause ، infinite substance ، and accepting extension as an attribute of God ، Philosophy of Spinoza was described by some as a pantheistic perspective in which God is not conceived as transcending the universe.
In this essay kinds of transcendence are presented and immanent aspects of philosophy of Spinoza are examined، and we will use some expressions and terms of Islamic philosophy and mysticism to explain these issues.
ملخص الجهاز:
"تعالی و حلول در فلسفهی اسپینوزا با تکیه بر عرفان اسلامی دکتر شهناز شایانفر*دکتر محمد سعیدیمهر** کیده {IBدر نظام یکتا گوهری اسپینوزا،تأکید بر برخی واژگان محوری از جملهطبیعت،جوهر،علت داخلی(علت حلولی)،و طرح حضور ماده در خدا(خدا بهعنوان شئ ممتد)سبب شده تا در عصر حیات او و پس از آن،قرائتهای حلولیاز فلسفهی او پدیدار شود و او متهم به همه خدایی گردد؛درحالیکه اسپینوزابارها خویش را از این اتهام مبرا دانسته و شواهد مختلفی در آثار او بر برائت او ازچنین اتهاماتی گواهی میدهد.
صور مختلف تعالی برپایه تمایزات فلسفی:دکارت در فلسفه خویش،سه نوع تمایز را برای اشیا مطرح میکند؛اسپینوزا نیز در شرح اصول فلسفه دکارت(8،صص:219-220)بدانها اشاره کرده است که در ذیل به طور اجمال ذکر میشود: با توجه به این اصل دکارتی که در طبیعت،جز جواهر و حالات آنها چیزی نیست،تمایزات سهگانه اشیا(واقعی،حالتی و تمایز در عقل)استنتاج شده است.
همچنین میتواندو تبیین برای تعالی شأنی و تعالی حالتی ارائه کرد: الف-تمایز محیطی و احاطی:خدا به عنوان وجود مطلق و محیط به دلیل احاطه واطلاقش-که از نوع اطلاق لا بشرط مقسمی است و اطلاق قید آن نیست و به عبارتی،اطلاق او مقابل تقیید نیست-در مقیدات حضور وجودی دارد و به نفس همان اطلاق،غیرو ممتاز از مقیدات است؛چرا که شمول فراگیر دارد،اما مقیدات بهرهای از آن شمول ندارند(1،صص:91-92؛12،صص:64-67).
اما نکته مهم و شایان ذکر آن است که خود او(ولفسن)نیز متفطن این مطلب بودهاست که اگر ارتباط خدا با عالم یا مجموعه حالات به عنوان یک کل با افرادش لحاظ شود ویا تمایز و تعالی او تنها در سطح یک تمایز منطقی مطرح گردد."