ملخص الجهاز:
"اما بیآنکهاین سخن به معنای توجیه یا دفاع از هرگونهاستبداد باشد،مسأله این است که آیااستبداد یگانه و مهمترین معضل جوامعبشیر است؟ آیا به راستی،آنگونه که آقای رجایی وبسیاری از روشنفکران و حتی تودههایعوام ما میاندیشند،روند جهانی شدن،یعنی شکلگیری شبکه جهانی ارتباطات،شکلگیری اقتصاد جهانی،غلبه روزافزونارزشهای لیبرال دمکراسی،از بین رفتنقداستها و بیارزش شدن همه ارزشها وناپدید شدن همه مرزها و حریمها برای مابشارت راه تازهای در تفکر و مژده عالمی نومیدهد؟ایشان از"امکانات و فرصتی تازه"سخن میگویند که با روند جهانی شدن دراختیار ما قرار گرفته است.
به تعبیر دیگر،براساس رهیافتیسیاسی و اقتصادی به پدیده جهانی شدن،میتوان از ما"ایرانیان"در برابر"غرب"سخن گفت و این پرسش را طرح کرد که ما دربرابر پدیده جهانی شدن چه میتوانیم بکنیم؟ اما اگر ما پدیده جهانی شدن را نهرویدادی مربوط به یکی دو دهه اخیر،بلکهحادثهای بدانیم که مشخصا با ظهورمدرنیسم آغاز شد و اگر ما پدیده جهانیشدن را نه براساس رهیافتی سیاسی و اقتصادی،بلکه با رهیافتی فلسفی درک کنیمو اگر پدیده"جهانی شدن"را به منزله"غربزدگی جهانی"یعنی سیطره عالمغربی بر سایر عوالم تلقی کنیم،آنگاهخواهیم دانست که عالم ما نه در برابر"عالمغرب"که خود بخش و جزیی از این عالماست.
بلکه سخن برسر این است که ما باید برای این پدیده و نیزبرای پارهای از رویدادهای سیاسی واقتصادی،ارزشی همشأن خودشان-و نهبیش از آن-قایل شویم و اینترنت را بهچشم یک نجاتبخش ننگریم و تصورنکنیم که شبکه اطلاعاتی جدید و یا روندجهانی شدن بهطور کلی به ظهور انسان وعالمی نو و به قول آقای رجایی به"آفرینشی نوبنیاد"منتهی خواهد شد و نیزنپنداریم که سیبرنتیک و دسترسی به حجمعظیم اطلاعات میتواند جانشینی برای"تفکر"باشد."