خلاصة:
با توجه به مشکلات اقتصادی و به ویژه تجاری هژمونی ایالات متحده در جهان پس از جنگ سرد،شاهد موجی نوین از تلاش این کشور برای تقویت و تثبیت شرایط اقتصادی هژمونیاش هستیم.هژمنی اقتصادی یک دولت از یکسو،مستلزم برخورداری از بالاترین قابلیتهای اقتصادی،و از سوی دیگر،مستلزم اراده و توانایی آن دولت برای رهبری امور اقتصادی جهان میباشد که در اینجا نقش قدرت(به مفهوم کلی آن)اهمیت مییابد.دولت آمریکا در جهان پس از جنگ سرد به پشتوانه قدرت ویژهاش،مجددا در راستای احاطه بر فرصتهای تجاری و در عین حال مدیریت امور تجاری جهان فعال شده است.گرایش به هژمونی تجاری آمریکا در این دوره، دو مجموعه از سیاستهای به هم وابسته داشته است:1-سیاستهای چند جانبه جهانی که در چارچوب آن تقویت سازوکارهای نهادی جهانی در قالب گات/سازمانتجارت جهانی تحت رهبری آمریکا پیگیری قرار میشود؛و2.سیاستهای منطقهای و دوجانبه که به تبع آن آمریکا به توسعه موافقتها ترجیحی منطقهای و دو جانبه تجارت آزاد میپردازد.
ملخص الجهاز:
"بنابراین،به نظر میرسد با مشاهده شوکهای مقطعی به اقتصاد یک دولت هژمون،اتخاذ برخی سیاستهای حمایتگرایانه و یا به طور کلی تضعیف جایگاه نسبی توان اقتصادی آن دوت در عرصه بین الملل در مقایسه با مقاطع گذشته لزوما نمیتوان چنین برداشت کرد که هژمونی دولت هژمون عمومی نیز تا حدی اقتضای بازسازی و استمرار هژمونی موجود کنترلپذیر است.
در مجموع با توجه به اینکه رویکرد کلی و غالب ایالات متحده حمایت و رهبری تجارت آزاد در عرصه جهانی بوده است،جایگاه سازمان تجارت جهانی در پیگیری برنامههای تجاری جهانیگرایانه این کشور بسیار با اهمیت تلقی شده است.
در اینجا ممکن است این سؤال طرح شود که با توجه به رویکرد کلی ایالات متحده در جهت توسعه تجارت آزاد در سطح جهانی و ایفای نقش هدایتگری فعال در گات/سازمان تجارت جهانی،گرایش این کشور به توسعه موافقتهای ترجیحی دوجانبه یا منطقهای طی یکی دو دهه اخیر چگونه قابل توجیه است؟برای پاسخ به این سؤال در درجه اول لازم است ابعاد تجارتزایی و تحریف تجارت چنین موافقتهایی روشن گردد.
برای مثال،باوجوداینکه برخورد سرد دولت بوش پسر با نهادهایی چون پروتکل کیوتو،دیوان کیفری بین الملل،پیمان موشک ضد بالستیک (Anti-Ballistic Treaty) ،و حتی شورای امنیت سازمان ملل(در قضیه حمله به عراق) به نوعی گویای فاصله گرفتن آمریکا از نهادهای بین المللی و به عبارت دیگر پررنگتر شدن رویکرد یک جانبهگرایی در سیاست خارجی آمریکا بود،اما نکته جالب این است که در سیاست تجاری این کشور تحول خاصی رخ نداد و رویه جا افتاده سابق استمرار یافت.
حمایت از جریان آزاد تجارت بین الملل از یکسو متأثر از موقعیت قدرت نسبتا هژمونیک آمریکا است، و از سوی دیگر میتواند به قوام چنین موقعیتی کمک کند،البته به شرطی که این کشور بر چالش سواری مجانی رقبا فائق آید."