خلاصة:
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، تالیف محمد حسن دوست، زیر نظر بهمن سرکاراتی، جلد اول (آ - ت)، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران 1383، (452+80) 532 صفحه.
همانندی های واژگانی زبان های ایرانی و ارمنی بسیار است، تا آنجا که روزگاری زبان شناسان زبان ارمنی را شاخه ای از زبان ایرانی محسوب می کردند. این قرابت زبانی معلول چند واقعیت است: خاستگاه مشترک هند و اروپایی، وام گیری های این زبان ها از یکدیگر (واژه ها و تکواژ ها) و ورود عناصری از زبان های دیگر به این زبان ها. شناخت بهتر هر یک از زبان های مرتبط با یکدیگر به شناخت بهتر زبان دیگر می انجامد و تالیف فرهنگ های ریشه شناختی گامی است در جهت رسیدن به این هدف ...
ملخص الجهاز:
"البته آنچه اینجا مد نظر ماست واژههایی است که به واژههای مندرج در فرهنگ مربوطاند؛ از جمله erang «رنگ» (17، آرنگ1)؛ zÏir «سرزنده، فعال، چالاک» (23، آژیر1)؛ afarin «آفرین» (42، آفرین)؛ al«سرخ روشن» (45، آل)؛ arzÏani«شایسته» (76، ارز)؛ -(a)stan «ـ (ا)ستان» (90، ـ (ا)ستان)؛ axtazÏeÎt «بیمار؛ بیماریزا» (116، اک)؛ almas «الماس» (120، الماس)؛ andisÏa(y) «اندیشه» (136، اندیشیدن)؛ hangam در کلمه hangamank` «اوضاع و احوال؛ نحوه، چگونگی؛ نمونه؛ دلیل؛ اطلاع» (138، انگام)؛ heÎcÏ` «هیچ» (148، ایچ)؛ bazÏin «قسمت، بهره» و bazÏ در مصدر bazÏanel «تقسیم کردن» (156، باج و 205، بغ1)؛ badinjÏan «بادنجان» (159، بادنگان)؛ bar «میوه» (160، بار2)؛ vacÏarÊapet «بازرگان ارشد؛ صاحب مال فروشی» و vacÏarÊgah «بازارگاه» (164، بازار)؛ beÎc` «خدمتکار» (177، بچه)؛ buxari «بخاری دیواری» و buxarik «دودکش بخاری دیواری؛ بخاری دیواری» (177، بخاری)؛ احتمالا bantakan «زندانی» و bantapan «زندانبان» (210، بند)؛ pa(r)h «نگهداری؛ پاس؛ گاه، زمان؛ بازداشت»، pa(r)hak «قلعه؛ خدمت وظیفه؛ کار اجباری، بیگاری»، pa(r)hakapan «نگهبان قلعه»، pahaker و pahapan «نگهبان» (242، پاس)؛ p`arist در واژههای butp`arist «بتپرست» و at`asÏp`arist «آتشپرست» (260، پرستیدن)؛ parar «فربه شدن»، pararak «فربه، چاق» و parart «فربه؛ حاصلخیز؛ فربهی؛ پیه، چربی» (266، پروردن)؛ nkanوnkanak «نوعی نان» (280، پکند)؛ p`alas «پلاس» (281، پلاس)؛ pur در واژه vaspurakan «شریف، نجیب، مقابل وضیع» (290، پور1)؛ parehnak «پیراهن» (302، پیراهن)؛ t`arma «بالاخانه ساختهشده از تخته؛ اتاقی نردهدار در بالای کلیسا که محل زنان بوده است؛ نوعی داربست که برای درخت انگور بر پا میکنند» (319، تارم)؛ احتمالا t`as در مصدر t`asel «نفسنفس زدن» (320، تاسیدن)؛ t`rasÏ در مصدر t`rasÏel «صورت را اصلاح کردن؛ تراشیدن» و چند کلمه دیگر (332، تراشیدن)؛ t`und «تند» (349، تند)."