ملخص الجهاز:
"آباد نمیگردد عمران نشود هرگز جائی که در او گردید آباد گری بیجان آن سرو که میبینی برپاست هنوز آنجا پیریست کنران ماتم هر لحظه شود لرزان روزیکه امیر آنجا بربست بجنت رخت یکباره بشد بد بخت این خطه و این سامان در ماتم او یکسر کاشان المستان شد وز ریختن خونش بشکفت گل خذلان این مسکن و این مأوی گردید ز کین توزی بیت الحزن گیتی دارالالم کیهان تا فاجعهء او را جبران نکند گیتی جبران نشود اینجا اشکستگی ارکان باید که زوی ملت خوشنود شود ورنه از اشک نروید گل و زخون ندمد ریحان گر باغ همی خواهی آباد شود از نو کاخی بنما بر پا چون مقبرهء خاقان بر یاد امیر اینجا بنویس بخط زر تاریخ سیاست را زاندوره و ز آن دوران باشد که بدینمعنی آباد کند آنرا فرزند قوی دستی کوهست سر ایران بشتاب که ویرانی آباد کنی کاخر ویرانه شود آباد آباد شود ویران محمد ولی بهزادی فارسی هندوستان بنام سپاسگذاری در خدمات ادبا و شعرا و دانشمندان هندوستان بزبان فارسی این باب در مجله ارمغان مفتوح و همواره آثار منظوم و منثور آنان در این باب طبع و نشر خواهد بود.
(عارف دهلوی) ادیب فرزانه نواب سید خاقان حسین متلص بعارف."