ملخص الجهاز:
"بر مبالغت و جون در بارسی میگویند به و بهتر و کلمهء به خود متضمن معنی رجحان و اولویت است چنانک(کویند)این به (به تصویر صفحه مراجعه شود) از آنست و بهتر از آنست چرا نشاید کی کویند «چنان اولیتر»الا کی نسق کلام تازی باشد.
130) باید تا سخن تمام شود چنانک کویند اولی اینست یا این اولی است یا این اولی باشد و مانند آن و اکر کویند چنین اولی و سخن قطع کنند[سخن]بارسی تمام نباشد جنانک در تازی کویند فلان عالم و فلان غنی اگر در بارسی کویند فلانی عالم و فلان غنی اکر در بارسی کویند فلانی عالم و فلانی توانگر سخن تمام نباشد الا کی کویند فلانی عالمست و فلانی توانگرست و چون در بارسی کویند این اولیتر به کلمهء رابطه احتیاج نباشد کی لفظ تر درین موضع«مجوز سقوط»حرف ربط است اکر کسی در نظم و نثر کویذ جنان اولیتر خطا و محض نباشد.
ق. -نوشته است:3«از این قبیل است لفظ اولیتر در این شعر خواجوی کرمانی: مرا ز میکده پرهیز کردن اولیتر که گفتهاند: «به پرهیز به شود رنجور» یعنی اولی صیغهء اسم تفضیل است حاجت کلمهء تر ندارد،مگر اینکه گویند اسم تفضیل به معنی اسم فاعل و صفت مشبهه هم میآید.
در ترجمهء تفسیر طبری آمده است:6 «اگر بگشاید،روا باشد؛اما اگر بدارد؛ اولیتر باشد.
با آنکه کلمهء أولی در عربی صیغهء تفضیل است در فارسی با«تر»که علامت تفضیل باشد به کار میرود،مانند به و بیش که معنی تفضیل در آنها هست و مع هذا بهتر و بیشتر میگوییم،جز در کلمهء«به طریق أولی»یا چیزی مانند آن."