ملخص الجهاز:
"در قبال این نظریه("امپرسیونیسم"اولین کوششی است که از جوانب عدیده شیئی در عالم واقع فقط و فقط تاثیرات رنگهای متغیر آنرا بما نشان بدهد)(دکتر Hess هس-دانشگاه مونیخ مستخرج از کتاب"انقلاب هنر مدرن-نوشته پروفسور H.
نئوامپرسیونیستها تئوری تجزیه رنگ را باز هم توسعه دادند و از آن سیستمی بنا کردند،باین معنی که برای حصول تاثیرات عالیتر از شفافیت و درخشندگی رنگها میبایستی که رنگهای اسپکتروم-رنگهای خالص-را بصورت اجزاء ریز و نقطهچینشده کنار هم گذاشت و نباید آنها را مخلوط کرد باید گذاشت که خود این رنگها در شبکیهء چشم بیننده درهم آمیزند تا تاثیر مطلوب بدست آید.
با این جهت یک نقاش فوویست اگر دید که یک اسب آبی و یا قرمزرنگ در کمپوزیسیون (ترکیب)رنگهای او هماهنگی و؟کنتراست Kontrast بهتری ایجاد میکند لحظهای معطل واقعیت نمیشود" بنابراین میبینیم که فوویستها نه قواعد پرسپکتیف و نه تجسم پلاستیکی اشیاء را توسط سایه روشن و نه تطابق رنگ مدل و نقاشی شده آنرا دیگر قبول ندارند و برای ایجاد آثار خود تنها به الهامات درونی و غریزی خود پای بندند.
در واقع اساس مکتب کوبیسم براساس این پندار استوار است که باید سوژه را مطابق قواعد و اشکال هندسی مجسم ساخت و یا آنطور که دکتر هس اظهار میدارد:"کوبیسم بوسیسله تجزیه شیئی به اشکال هندسی کوشش میکند دنیای"عینی"دیگری بنا کند.
"ژرفا که بعد سوم را تشکیل میدهد در تابلوهای کوبیستی نقش مهمی را بازی میکند همچنین اشکال زاویه و لبهدار و هر آنچه که ظاهر صناعتی و ساختمانی تابلو را بیشتر جلوه دهد مورد استفاده قرار میگیرد هرچه که برای نمایش فرم ضروری نیست حذف میشود مثل:آتمسفر،زمینه،خطوط سبک و تابدار و غیره."