ملخص الجهاز:
"کور به هنر خود را در سالهای میان(1840-1850)به شیوهء نوباروک،رمانتیک آغاز کرد لیکن در سالهای 1848 که جریانهای انقلابی در اروپا رشد کرد و سراسر اروپا را فراگرفت،کوربه به این عقیده درآمد که تأکیدی که مکتب رمانتیسم بر اهمیت احساس و تخیل میگذاشت صرفأ دستاویزی بود برای فرار از واقعیتهای زمان،او معتقد بود که نقاش آن زمان میباید تنها بر تجربهء شخصی و بیواسطه خود تکیه کند،میگفت من نمیتوانم تصویر فرشتهای را نقاشی کنم زیرا هرگز آنرا به چشم ندیدهام در تحلیل اندیشههای کوربه میتوانیم به این نتیجه برسیم که رئالیسم مورد بحث او شامل معقولات نمیشود و به حد مسائل ملموس و عینی اکتفا میکند و هرآنچه غیر از واقعیت مشهود را انکار میکند و بیاعتبار میداند، باید گفت اصطلاح واقعگرایی(رئالیسم)در مورد آنچه که کور به وصف میکند چندان دقیق نیست،در نظر ما آنچه که او تصویر میکند معنایی مشابه با طبیعتگرایی(ناتورالیسم)است.
برخلاف نقاش ناتورالیست که به بیان مطالعات قشری و تصادفی و جسته و گریخته اکتفا میکند،رئالیست به بازیابی آنچا کامل و مداوم است میپردازد و بعوض اینکه فقط به طرح یک مقطع زندگی قناعت کند،همهء آنرا مطالعه میکند در اینجا یک نکته لازم است گفته شود که معنی واقعگرایی این نیست که نقاش هرچه را در برابر چشم دارد،بدون اینکه در آن دست ببرد یا حقایق برجسته را برگزیند عینا تصویر کند،یکی از تفاوتهای عمدهء ناتورالیسم و رئالیسم در اینستکه بیان رئالیستی همیشه شامل نکاتی است که در جامعه تحرک ایجاد میکند،که این خصیصه را در ناتورالیسم شاهد نیستیم انتخاب مسائل حیاتی یکی از مهمترین اصولی ایست که تکامل رئالیسم بدان وابسته است بعنوان مثال در شرایط خاص ما که امروزه شاهد هستیم آنچه که ما را وادار به ایستادگی در مقابل تجاوز رژیم بعثی عراق به خاک میهنمان میکند چیست؟بیان آن چیزی که این تحرک را در ما ایجاد میکند که در مقابلهء با کفر برآئیم میتواند یک اثر رئالیستی را پیریزی کند."