ملخص الجهاز:
"این موضوع در مورد مقالات آلبرتی نیز صدق میکند که نظریه دوران رنسانس در زمینه زیبایی و هنر،در آنها صورتبندی شده بود:«زیبایی عبارت است از هماهنگی همه اجزایی که باهم جفتوجور باشند» (De re aedificatioria) ،«...
زیباییشناس مشهور آمریکایی،کارل آشنبرنر (Karl Aschenbrener) ،راه حل زیر را برای جنجال ناشی از فرم پیشنهاد میکند:«فرم(منظور،فرم«الف»)به تنهایی تعیینکننده تأثیر زیباییشناختی اثر هنری نیست،که همچنین خود از عناصری تشکیل شده است،اما فقط فرم است که میتوان به طرز شایستهای آن را تحلیل کرد و بنابراین به تنهایی درخور آن است که موضوع نظریه زیباییشناختی قرار گیرد.
با نگاهی گذرا به تاریخچه فرم«الف»،متوجه نکته دیگری میشویم؛این که فرم،یا به معنای «هرگونه»نظم و ترتیب اجزاء بود و یا در معنایی انحصاری،صرفا به انتظامی«صحیح»،زیبا، هماهنگ و منظم اطلاق میشد که مترادفهای آن در این مفهوم خاص از فرم«الف»عبارت بودنداز:" concinnitas,concordantia,symmetria فرم به ویژه در نزد فیثاغورثیان و آگوستین به معنای انتظام یا نظمی بود که«معقول» (rational) ،با قاعده و قابل بیان به وسیله«اعداد» (numbers) باشد؛این معنای خاص،علت کاربرد مترادفهای یونانی و مدرسی برای فرم،مثل numerus و ordo را توجیه میکند.
تاریخچه فرم«د»(فرم جوهری): فرم در مفهوم چهارم را ارسطو عنوان کرد او از واژه morphe برای اطلاق به فرم در مفاهیم متعدد آن نظیر شکل یا فیگور،استفاده میکرد،ولی اصولا این واژه را به عنوان مترادفی برای مفهوم entelechia,eidos که مفهومی ویژه(در فلسفه ارسطو)بود،به کار میبرد بدین ترتیب ارسطو فرم را ذات شیء و جزء غیر عرضی آن،محسوب میکرد:«منظور من از فرم همانا ذات هر شیء است."