ملخص الجهاز:
"موافق این دیدگاه هرنظام فرهنگی مرکب است از سیستمهای انرژی و اشیاء و ابزارهای عینی و روابط سیاسی و اجتماعی و شیوههای ویژه فکری و ایدئولوژی و آرمانها و شبکه ای از رفتار یا کنش اجتماعی که از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و هرنسل ضمن بهرهگیری از این میراث فرهنگی،در حفظ آن میکوشد و خود نیز چیزی برآن میافزاید.
پس سمبلهای بشری مخصوصا زبان که به حق یکی از مختصات بینظیر زندگی اجتماعی انسان است،اولا تجربه حیاتی پیشینیان را برای پسینیان نگاه میدارد و مانع محو آن میگردد و از این راه زندگی هرنسل را از لحاظ امکانات اجتماعی و فرهنگی غنیتر میکند و ثانیا موجب میشود که هرنسل با اتکاء بردستاوردهای فرهنگی نسلهای پیش از خود از امکانات بیشتری برخوردار شود و جهان را بهتر دریابد و افقهای تابناکتری را در برار خود و آیندگان بگشاید.
جامعهشناسان علمی کنونی نیز برتکامل فرهنگ تأکید میورزند با این تفاوت که سیر فرهنگهای انسانی را نه سیری مستقیم و نه پویشی دوری (Cyclic-process) میدانند،بلکه حرکت فرهنگ را حرکتی مارپیچی به شمار میآورند11به این معنی که هر فرهنگی در سیر خود الزاما با موانعی طبیعی یا اجتماعی روبرو میگردد و مدتی درجا میزند، اما بالاخره تحت تأثیر عوامل پویایی درونی (Autodynanism) و نیز عوامل پویایی بیرونی (Heterodynamism) راه خود را میگشاید و سیر خود را دنبال میکند.
اما مراد از عوامل بیرونی این است که هیچ نظام فرهنگی نمیتواند از نظامهای فرهنگی دیگر برکنار بماند و راه *انسان به برکت سمبلهای خویش مخصوصا واژههای زبان هرلحظه بخشی از هستی را انتزاع میکند و به درون ذهن میآورد و بدین وسیله جهان را میشناسد و ازاینرو میتوان گفت که زبان مهمترین و حیاتیترین نظام سمبلیک جهان انسانیست."