ملخص الجهاز:
برای اینکه یک شعر بتواند موضوعی را چنانکه هست بنمایاند لازم است شاعر در بیان آن موضوع تمام جزئیات و دقایق و نکات را از نظر گذراینده و انچه را مهم و برجسته میبیند در شعر خود منعکس نماید،مثلا در وصف مفارقت دو یار شاعر باید تمام وضعیات و حالانی را که معمولا در آن هنگام رخ میدهد در نظر بیاورد و نیز متوجه باشد که هریک از این حالات ممکن است چه کیفیات و اثراتی در بیننده ایجاد نماید،بعد از آن با وصفی قابل انطباق و دقیق به بیان این کیفیات و حالات پرداخته تمثیلی از حال جدائی دو یار عزیز بوجود بیآورد و بیشک هریک جزئی که از ظنر شاعر دور بماند خللی به قضیه مطابقت وارد خواهد آورد مگر در موردیکه شاعر بخواهد صرفا از تخیل استمداد جسته و از راه برانگیختن این قوه در شنوندگان احساسات آنانرا تحریک کند و بدیهیستکه در اینصورت شعر کاملا نماینده نوع تاثر گوینده نیست بلکه برحسب طرز تفکر و احساسات اشخاص اثرات مختلف در نفوس میگذارد و با نوع تخیل آنان بستگی دارد، مثلا این شعر سعدی بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنک ناله خیزد روز وداع یاران که سعدی در تمثیل از ذکر جزئیات منحرف شده و صرفا دست بدائرهء تخیل زده است در خوانندگان اثرش یکسان نیست و با احساسات شخصی آنان بستگی دارد در شعرای قدیم فردوسی تنها شاعریستکه در تمثیل صحنهسازی دقیق میکند و جزئیات قضیه را کاملا در نظر میگیرد و تمام داستانهای شاهنامه پر است از صحنهسازی جزئیات منوچهری نیز در وصفهای خود بیشتر پیر و همین رویه است ولی شعرائی هم داریم که در وصف خود را پابند جزئیات نمیکنند و صرفا به تخیل میپردازند مخصوصا استاد سخن حکیم نظامی که در این میدان گوی سبقت را از همگنان ربوده است و در وصفهائیکه میکند عوض ذکر جزئیات به تخیلات شاعرانه پرداخته و بتشهیات و استعارات دور و دراز میپردازد.