ملخص الجهاز:
"تقریبا همه حکومتهای جهان درگیر این مسئله هستند که تا چه اندازه رای آموزش نیروی انسانی اهمیت قائل شوند و دامنه برنامهریزیهای آموزشی خود را تا کجا گسترش دهند؟مخالفان این حکومتها نیز همواره برنامههای آموزشی و طرحهای آینده دولتها را در این زمینه زیر حملات انتقادی خو قرار میدهند(دست کم در اروپا چنین است)،آن را غیر کافی میدانند و یا آن را بعنوان هدر دادن ثروتهای ملی ارزیابی میکنند.
شرکتهای بزرگ که از تخصصها بالاترین بهره را میبرند در مورد هزینه کردن ارقام هنگفت برای آموزش کارکنان خود میگویند چه سود که آنها فردی را آموزش دهند و در حد تخصصهای موردنیاز خود در آورند ولی در آستانه بهرهبرداری از او، شرکتی دیگر که هزینههای متحمل نشده با پرداخت دستمزد بالاتر این فرد متخصص را جذب کند؟راه حلی که این شرکتها ارائه میدهند اینست که هزینههای آموزش را که در نهایت به نفع اقتصاد ملی است دولتها به عهده گیرند تا در صورت جابجائی نیروهای متخصص از شرکتی به شرکت دیگر،شرکت نخست متضرر نشود.
نتایج حاصل از اجرای این سیستم نشان میدهد که اکثریت جوانانی که در چارچوب این سیستم آموزش دیدهاند در سنین بالاتر بهعنوان متخصصانی موفق و صاحبان مشاغل با دستمزهایی به صحنه میآیند ولی اشکالات نیز در همینجا ظاهر میشوند:آلمان در حال حاضر با داشتن چهار میلیون بیکار(یازده درصد از نیروی کار)بالاترین نرخ بیکاری را از سالهای پس از جنگ دوم جهانی دارد،آمار نشان میدهد که نیمی از این بیکاران کارگرانی هستند که در سیستم آموزشی آلمان تخصصهای لازم را کسب کردهاند."